مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

تفریح این روزهای من!

یه چند وقتی میشه که بخاطر همون مقاله کنفرانسی که گفته بودم، کل زندگیم بهم ریخته بود. منظورم اینه که تمام کارها، بجز فیلم دیدن، رو بخاطرش تعطیل میکردم!

البته این کار به دلیل علاقه بیش از حد به اون مقاله و پژوهش نبود بلکه بخاطر این بود که اون کارهای دیگه انجام دادنشون برام سخت تر از سر و کله زدن با اون مقاله بود!

دیشب بالاخره اون مقاله رو فرستادم اگرچه که میدونم احتمال پذیرفته شدنش در اون کنفرانس خاص، در این حد هست که تیم ملی فوتبال مون جزو 10 تیم برتر جام جهانی بشه! بهر طریق، باید بگم که نتیجه اش خیلی برام مهم نیست، نه اینکه اکسپت بشه من خوشحال نشم، نه! منظورم اینه که تاثیر خاصی تو زندگیم نداره! یعنی اگر هم اکسپت بشه، دانشمندانی که من با اونها روبرو میشم، ارزش کار رو نمیفهمن و براشون با کنفرانس های چینی و داخلی یکی هست و اگر هم اکسپت نشه چیزی رو از دست ندادم! البته اگر واقع گرا باشیم، زمان رو از دست میدم اما تا جایی که من اطلاع دارم، تو این کنفرانس مقاله ها رو درست داوری میکنن و گرفتن کامنت های خوب داوری رو میشه در مقابل زمان از دست رفته قرار داد و به این دل خوش کرد که دو نفر خیلی دقیق مقاله رو خوندن و نظر دادن! (من که کسی رو برای نظر دادن ندارم، حداقل داورهای کنفرانس ها به مقاله ام نظر بِدَن!)

بگذریم....

دو روزی هست که سریال Covert Affairs رو تمام کردم؛ این فصل آخر رو که 16 تا قسمت داشتم، بدلیل هیجان بالای فیلم فکر کنم 4 یا 5 روزه دیدمش.

از دیروز هم داشتم به پیشنهادات دوستان در مورد سریال آمریکایی بعدی فکر میکردم که یادم اومد پارسال قبل از رفتن به آمریکا هاردم رو پر از فیلم و سریال کرده بودم. به اون که سری زدم دیدم هنوز سریال Lost رو که طرفدار هم خیلی داشت هنوز ندیدم! علت ندیدنم هم اینه که هر بار که میرفتم سراغش میدیدم تعداد قسمت هاش خیلی زیاده و من هم همیشه کار داشتم و می ترسیدم که شروع کردن سریال موجب بشه که از کار و زندگی بیفتم. اما این دفعه دیگه Lost رو شروع کردم.

این سریال های آمریکایی رو من با زیرنویس انگلیسی میبینم و سعی میکنم تا لغت های جدید و مهمتر از اون اصطلاحاتی رو که بکار میبرن، بخاطر بسپارم. از طرفی معمولا تلفظ رو با زیرنویس هم تطبیق میدم تا اگر در یه جایی اون کلمه به گوشم خورد، بتونم تشخیص بدم که چی گفت. اینجوری فیلم دیدن هم دردسرهای خاص خودش رو داره، خیلی وقت ها باید فیلم رو متوقف کرد و دنبال معنی لغت و اصطلاح گشت. یعنی فیلم 40 دقیقه ای حدودا 50 دقیقه دیدنش طول میکشه و علاوه بر تفریح و سرگرمی یه مقدار جنبه آموزشی هم به خودش میگیره.

از امروز دوباره خوندن اون کتاب Black Widow رو شروع کردم (دو سه روزی بود که نخونده بودم)، الان صفحه 17 هستم؛ البته اگر بخوام به خودم راحت بگیرم، خیلی خیلی سریع تر می تونستم جلو برم، چون معنی برخی لغات رو از روی جمله میشه حدس زد اما من دونه دونه معنی هاشون رو پیدا میکنم و در حواشی کتاب مینویسم برای همین خوندنم طول میکشه!

خلاصه اینکه فعلا تفریحی ندارم بجز دیدن فیلم و خوندن کتاب انگلیسی!

البته خودم با این وضع زندگی اصلا حال نمیکنم اما فعلا همین که هست!

نظرات 5 + ارسال نظر
لیلی سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 01:43

سلام سمیرا جون
خوبی عزیزم؟
نمیدونم واقعا چی باید بگم .اما یه وقتایی حسم کاملا منطبق میشه با حس و حالت و اهنگهای متفاوتی که لحظه های زندگیت برات دارن
چیکار میشه کرد بالاخره زندگیه و یه طیف وسیع و متفاوت از عواطف و احساسات و برخوردها و....
life goes on

سلام عزیزم
ممنونم از لطف و مهربونیت.
انصافا سر زدن به اینجا و نوشتن روزانه ها و خوندن پیام های شما دوستای عزیزم خودش یه انرژی مثبت برام محسوب میشه
ممنونم که اینجا میاید و هستید

الیسما دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 13:14

فیلم دیدن و کتاب خوندن دوتا عامل مهم در پیشرفت زبانه, حتما از این روش نتیجه ایده الى خواهى گرفت
انشاله موفق باشى عزیزم.
گاهى استراحت و کارى براى انجام دادن نداشتن, خیلى مى چسبه

ممنونم عزیزم
موفق و شاد باشی

AM دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 13:06

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و سلامت باشید. این روزها علی رغم اینکه همه ی اساتید از جمله استاد راهنمای قبلیم کارنامه م را گلباران کردن خیلی خوشحالم. چون بالاخره گروه راضی شد استادم را عوض کردم و با استادی که اول دوره ی ارشدم کار میکردم و تازه برگشته ایران کار میکنم. هرچند ما از عید کارمون را شروع کرده بودیم البته فکر کنم امسال یه بخت برگشته ای از یه دانشگاه دیگه تو دام استاده قبلیم افتاد و اونم که دید از من مطیع تر و کم سروصداتره قید منو زد. حالا خداروشکر همه چی عالیه هرچند استادم معمولا چند ماه از سال خارج از کشور زندگی میکنه ولی همیشه آنلاینه و غیرممکنه اگه نصفه شب نباشه دیرتر از نیمساعت آنلاین بشه و مشکل را حلش کنیم. واقعا حس شما را سال قبل درک میکنم. خیلی کاره تیمی حتی دونفره لذت بخشه.حتی کدهای من را هم چک میکنه و تقریبا این روزا روزی یکساعت تا دو ساعت برای آنالیز جوابها و خروجی گرفتنمون بحث میکنیم.
یادمه استادم یه بار قدیما بهم میگفت من از استاد راهنمام خیلی بی مهری دیدم و چون کمکم نمیکرد دو سال توی تاریکی برای کار پژوهشی دوره خودم میچرخیدم. الانم با وجودی که از استاد خودش مطرح تر شده هیچ وقت مثل اون با ما برخورد نمیکنه خیلی هم توی گروه از دانشجوهاش حمایت میکنه (حتی مالی). کاش یک نسل پیدا بشه و این قواعد غلط و ظلم بزرگ را تمومش کنه.

سلام
ممنون از لطف شما
واقعا براتون خوشحالم که چنین استادی پیدا کردید و از شر استاد قبلی راحت شدید.

یه خواننده دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 12:33

گفتید تا سیزن سه کستل رو دیدید
شما سیزن 4 کستل رو ببینید تا سیزن فیناله معرکه اش رو یک راست میرید
من هرسریالی نمی بینم اما کستل هم کمدیه هم جناییه هم توش مفاهیم اخلاقی هم هست. عشق دختر به مادرش بعد از سالها از مرگ مادر که در بکت هست و....
بازی عالیه دو هنرپیشه اول .

اینجور که تعریف میکنید، حتما بعد از Lost توی صف میزارمش.
ممنون

زهرا دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 08:56

سلام عزیزم...فیلم دیدن هم خودش کلی لذت داره بخصوص که شمام آموزشی کردیش دیگه حس عذاب وجدان بخاطر هدر دادن وقت رو از بین میبره ولی من اونقدر تنبلم که اصلا حال گشتن لغت های فیلم رو هیچوقت نداشتم

سلام دوست خوبم
راستش فیلم دیدن برای من لذت خاصی نداره، صرفا وقتم رو پر میکنم!
اول هر کاری یه مقدار سخته، شاید قسمت های اول که انگلیسی می بینید، برای هر قسمت تا نیمساعت هم اضافه مجبور بشید که وقت بزارید، اما بعد از چند وقت همه چی درست میشه و حداکثر زمان لازم برای هر قسمت میشه 10 دقیقه چون خیلی از لغت ها رو کم کم یاد میگیرد.
حتما این کار رو بکنید، پشیمون نمیشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد