مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

وقتم رو تلف کردم

از ظهر یه برنامه رو گذاشتم رو اجرا، هنوز که هنوزه اجراش تمام نشده. نتیجه اون رو من برای بخشی از کارم لازم دارم. تمام این مدت هم یا فیلم دیدم، یا وب گردی کردم یا یه کمی زبان خوندم! حالا این وسط عذاب وجدان گرفتم که چرا حداقل کار مهم دیگه ای نکردم؟! مثلا اون پروژه دانشجوی دکتر م که روی زمین مونده یا حتی انجام امور مربوط به دانشجوهای خودم مثل آماده کردن تمرین، اسلاید، ....

فکر کنم یه ساعت دیگه هم الکی وقت تلف کنم، نتیجه برنامه معلوم بشه.

راستی این روزها خوردم به تور یه نفر (یعنی من میخوام یه نفر رو تور کنم و از علمش استفاده کنم) که بسیار زبل هست و من رو میفرسته دنبال نخود سیاه!! البته سیاهِ سیاه هم نه، اما کل پروژه و تحقیق رو کن فیکون میکنه و ازم جواب میخواد! بعبارتی، به بدبختی توپ رو میندازم تو زمینش، اما اون به سرعت توپ رو برمیگردونه زمین خودم در دورترین نقطه نسبت به من!!! حالا باید بدوم تا به توپ برسم و جمعش کنم! اخلاقش رو دوست دارم!

نظرات 2 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 23:16

کجای اخلاقش خوبه؟؟؟؟؟

اون جاییش خوبه که فکر کنید یه نهال سرش رو از خاک درآورده و این طرف نهال رو از محل خارج شدنش از خاک قطع میکنه!!! بنابراین نهال باید دوباره برای بیرون اومدن تلاش کنه که موجب تقویتش میشه!

. دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 07:48

سلام
قطعا اونم اخلاقت رو دوست داره
اون تور شده خداییه علمش که در اختیار شماست.
وقتی که توپ در میون باشه یعنی بازی برقراره.
بازیهاتون شاد و مفرح

سلام
اون که تا حدی تور شده چون من یه وقت هایی مثل آدامس دارم بهش می چسبم!
تعامل با این افراد یه کمی سخت هست اما مزه خاص خودش رو داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد