مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

زندگی مجردی

بالاخره این هفته هم تمام شد در حالی که کلاس زبان نداشتم و تمام وقت خونه بودم و به پروژه هام رسیدگی کردم که البته همه رو مستقیم در یک چاله یا چاه (عمقش هنوز معلوم نیست!) انداختم! این هفته، هفته هشتم کلاس ها بود و بالاخره ترم نصف شد و من برای فرا رسیدن آخر ترم هفته شماری می کنم!

و اما فردا برای نهار خونه یکی از آشنایان خانوادگی بعنوان سفره امام حسن دعوت هستیم. خونه شون از خونه ما خیلی خیلی دور هست با این حال چون دعوت اختصاصی است و مهمون زیادی ندارن، نمیشه اونجا نرفت. امروز عصر به مامانم یه ندایی دادم که حالا اگر من نیام، چی میشه و با موضع گیری قاطعانه مامانم مواجه شدم! مامانم می گفت زشته که نیای و اینجور حرفا... انصافا حق با مامانم هست اما واقعا نمی دونم چرا این طرز زندگی رو دوست ندارم؟! انگار اینجا باید آدم بر اساس چیزی که اطرافیان می پسندن زندگی کنه و خودش حق انتخاب نداره!!

وقتی اینجور چیزا اینجا رخ میده، مثل همین مهمونی رفتن های از سر اجبار یا مهمونی دادن های از سر اجبار واقعا دلم برای زندگی مجردی و تنهایی خودم چه در تهران و چه در سیاتل تنگ میشه! حداقل اونجا خودم در مورد چگونگی گذراندن وقتم تصمیم میگیرم، تصمیم میگیرم که بخوابم یا برم پارک یا برم دانشگاه یا هر جای دیگه ای.

پ.ن. این علاقه به خونه نشینی صرفا برای مدت زمانی هست که من اینقدر مشغله دارم و از حجم هیچکدوم که کاسته نمیشه بلکه اضافه هم میشه. در اینجور زمانها ترجیح میدم که یه گوشه بشینم و مشکلاتم رو حل کنم!

نظرات 7 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 20:52

وای چقدر توضیحات خوب و کاملی برام گذاشتی واقعا نمیدونستم باید اینکارا رو کنم چقدر کمکم کردی دست گلت دردنکنه که اینهمه وقت برام گزاشتی و این مطالب رو نوشتی. واقعا ازت مننونم.امیدوارم خداوند همیشه بهت سلامتی و شادی و انگیزه برای تلاش همراه با موفقیت بهت بده.ممنونم

خواهش میکنم عزیزم
موفق باشی دوست خوبم

زهرا دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 13:26

سلام سمیرا جون،دوست خوبم، یه مشکلی داشتم گفتم از تو کمک بگیرم بهتره. استادم داوری یه مقاله رو به من سپرده ولی متاسفانه نمیدونم چی کنم و از کجا شروع کنم و متاسفانه استادم کمکم نمیکنه و انتظار داره فقط خودم بلد باشم. میشه یه راهنمایی حتی کوچولو بهم کنی تا یکم بدونم چی کنم و استرسم هم کم شه؟

سلام عزیزم
اول یه دور مقاله رو بخون تا کلیات مطلب و هدف نویسنده ها از نوشتن اون مقاله دستت بیاد. اگر خودت در اون زمینه خبره باشی، مطمئنا میتونی کم و کاستی های روش ارائه شده رو بگی. اما اگر تو اون زمینه خبره نیستی، یه چند تا مقاله ای که در اون مقاله بهشون ارجاع شده رو پیدا کن و اونا رو هم بصورت کلی بخون تا دستت بیاد که بقیه چکار کردن. بعد از اون هم حتما در اینترنت کلمات کلیدی مقاله و روش ارائه شده رو جستجو کن تا ببینی تا به حال چه کارهایی در اون زمینه و با اون متد خاص انجام شده که ممکنه نویسنده ها اونا رو جا انداخته باشن و ندیده باشن یا حتی کپی کرده باشن. این بخش، بخش اصلی داوری مقاله است تا از کیفیت روش پیشنهادی مقاله بتونی مطلع بشی. بعدش برای ارزیابی هم حواست باشه که بقیه مقالات چجوری برای اون مسئله ارزیابی رو انجام میدن و این مقاله چطور و با چه کیفیتی ارزیابی ها رو انجام داده است.
در نهایت، به ساختار مقاله یه نگاه کلی بنداز و اگر فکر میکنی لازمه برخی از بخش ها عقب و جلو بشن یا حتی حذف بشن اونا رو هم در داوری مقاله بنویس. یا اگر فکر میکنی لازمه که یه پاراگراف یا بخش، برای شرح موضوع خاصی نویسنده ها به مقاله اضافه بکنند، حتما این موضوع رو اعلام کن.
در آخر، به نحوه بیان و کیفیت جدول ها و نمودارها و نیز کیفیت نوشتاری مقاله (از لحاظ روانی و اشکالات گرامری) توجه کن و اگر مورد ناهنجاری می بینی، بنویس و از نویسنده ها بخواه که اون مشکلات رو هم برطرف کنن.
داوری مقاله در صورتی که آدم در اون زمینه خبره نباشه، فرآیند نسبتا وقت گیری هست اما آدم در مورد مقاله نویسی یه سری نکات رو یاد میگیره که برای نوشتن مقالات خودمون مفید هست.
موفق باشی دوست خوبم

امیرکبیر یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 23:31

یادش بخیر قبلا هر روز پست جدید داشتین.
فکر میکنم زندگی روزمره و بدوبدوهای الکی و مشغولیتهای پوچ ایران که هممون باهاش دست به گریبانیم یکی از عاملهاییه که هر روز نمی نویسین.
شایدهم کنجکاوی (فضولی) زیاد ما خواننده ها

مشغولیت های پوچ ایران که آره، اونا هم هست.
اما در نهایت مشکل اصلی من کسلی هست، کلا آدم شاد قبل نیستم که بابت این موضوع به خودم حق میدم. چون تفریحی ندارم و تمام مدت یا خونه هستم یا دراون دانشگاهی که تدریس میکنم یا در مسیر بین این دو تا. خلاصه روزهام تفاوت خاصی با هم ندارن، صرفا کار و پروژه ای که انجام میدم متفاوت هست که جذابیتی برای نوشتن ندارن.

دکترانوشت شنبه 23 آبان 1394 ساعت 23:08 http://phdnevesht1392.blogsky.com/

آخ منم دوست دارم این روزها هیچ کس دور و برم نباشه ...
که چقدرم زیاد هست!!!

. شنبه 23 آبان 1394 ساعت 08:31

اگه دوست نداشتی نظر قبلیمو تایید نکن.
قصد ناراحت کردنت رو ندارم خوب

مشکلی نیست
الان خیلی بی خیال تر از قبل شدم

. شنبه 23 آبان 1394 ساعت 08:30

سلام
آفرین دختر خوب نشستی و مشکلاتت رو حل کردی
خیلی ناراحت میشم از اینکه از قشر تحصیل کرده و فرهیخته جامعه که اینجوری گیر میافتن با توجه به اینکه قلبا باور ندارن. البته مادر و احترامش واجب.
بپا توی این مراسم واست تور پهن نکنن و عروسی و این حرفا
از دستم ناراحت نشی ها

سلام
حرف و صحبتی هم اگر باشه، نهایتش اینه که تصمیم با خودم هست که فعلا خبری نیست!!

... جمعه 22 آبان 1394 ساعت 00:44 http://http://mehraboonetanha.mihanblog.com

سلام سمیرا خانوم
من که اصن حوصله ی نگاشتن و نوشتن و هشتن پایان نامه رو ندارم امسال سال سومه و هنوز ننوشتمش
میخام برم بدم یکی بنویسه برام پایان نامه رو فقط پاس شه بره حوصله ی هیچی رو ندارم...

سلام عزیزم
آره، قبول دارم خیلی سخته، آدم رو حرص میده اما اگر یه روزی تموم بشه، خیلی کیف داره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد