مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

خستگی های ذهنی

متاسفانه یکی دو روزی هست که احساس خوبی ندارم؛ خودم کلافگیم رو حس میکنم اما نمیدونم علتش چیه تا شاید حداقل بتونم علتش رو برطرف کنم.

متاسفانه فشار کاری و مشغله ذهنی این روزهام زیاد شده و متهم اصلی در این کلافگی ذهنی همین موضوع هست. خلاصه اون قدر کلافه هستم که یه وقت هایی حس میکنم که میخوام بشینم گریه کنم.

کار اون دو تا مقاله که فکر میکردم حداکثر تا آخر مهرماه تمام میشن، به سرانجام نرسیدن. یه مقاله نیمه کاره دیگه این وسط هست که بدجوری اذیت میکنه و وقتم رو میگیره اما اون هم بعد از یک هفته دوباره برگشته سر نقطه اول، اون هم چه نقطه اولی! به شرطها و شروطها!!

تو این بین پروژه مشترک با دو سه گروه دیگه هم روی هم مونده؛ یکیش که همون پروژه دکتر م هست که بعد از اصلاح داده ها اصلا وقت نکردم دوباره روی اون کار کنم و شده مایه عذاب من! یکی دیگه هم چیزی هست که ددلاین داره و تا آخر دسامبر باید انجام بشه! خوشبختانه اون یکی دیگه ددلاین و اینجور حرفا نداره اما بالاخره باید روی اون هر هفته کار بشه هر چند اندک!

این وسط تدریس و آماده کردن مطلب برای درسها هم خودش بعنوان یک عذاب الیم به شمار میره و بدتر از اون وقتی هست که می بینی بچه ها واقعا ضعیف هستن و برای یادگیری هم تنبلی می کنن.

امروز عصر دکتر ف زنگ زد، گفت که برای هفته دیگه برم تهران؛ من هم گفتم باشه!!! مجبورم کلاس های هفته آینده ام رو کنسل کنم که البته یکی از کلاس هام میان ترم هم دارن. حالا من کی بتونم برای اینا کلاس جبرانی بذارم، خدا داند و بس!!

امروز عصر مدیرگروه اون دانشگاه پیام داده که برای ترم آینده چجوری برنامه ریزی کنه؛ واقعا میخوام یه روز تدریس در هفته بگیرم و البته اون هم درس هایی که برای تدریس بهشون تسلط دارم و نه هر درسی.

خلاصه هر قدر که میخوام خودم رو بزنم به بی خیالی، تمام این کارها و وضعیتم میاد جلوی چشمم و بیشتر انرژیم رو میگیره. نمیدونم کی میشه دوباره حال و روز درونم بشه مثل پارسال و اونقدر با انرژی و شاد باشم. واقعا دلم میخواد از دست همه فرار کنم و برم یه گوشه برای خودم تنها زندگی کنم و کسی هم دستش بهم نرسه.

بعدانوشت1.  یکی از بدترین دردها تو کشور ما همین سرعت اینترنت مزخرف مون هست؛ خدا باعث و بانیش رو لعنت کنه!! برای گرفتن یه دیتاست با حجم 8 گیگابایت همچنان باید منتظر بمونم؛ تازه خیلی خوش شانس باشم که اون دیتاست کارم رو راه بندازه!! این در حالیه که در سیاتل دیتاست 12 گیگابایتی رو در عرض 10 دقیقه دانلود میکردم! باز هم خدا باعث و بانی کندی اینترنت رو لعنت کنه.

نظرات 4 + ارسال نظر
زری پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 10:51

عزیزم تا یه سری از هندوونه ها را زمین نذاری، اعصاب و روانت آرام نمیشه. یه خورده به خودت حق بده

اصلا جای زمین گذاشتن نیست! همچنان باید بدوم، پرسرعت تر از قبل!

Deeman چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 22:22

سلام بر سمیرای عزیز. نگران نباش بالاخره همه کارات درست میشه. به نظرم به کارهات اولویت بندی بده و کارهای گروهی رو که ددلاین ندارن یک مقدار عقب بنداز و این کارهای فوریتی رو انجام بده.
در نهایت مطمنم که تو میتونی همه رو انجام بدی ما به توان و پشتکار تو ایمان داریم.برای اینترنت هم برای سرعت و هم هزینه گرونش خدا لعنتشوووووون کنه

سلام عزیزم
ممنونم از مهربونیت

زهرا چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 08:08

آره دقیقا خدا لعنت کنه .از یه طرف سرعت نت و از یه طرف نداشتن اکانت واسه گرفتن مقاله واقعا خستم کرده

متاسفانه اینجا تنها چیزی که ارزش نداره، وقت آدم هاست!!

... چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 00:46 http://http://mehraboonetanha.mihanblog.com

دوباره سلام دکتر

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد