مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

سه موضوع

تو این پست میخوام در مورد سه موضوع بنویسم که هیچ کدوم به اونای دیگه ربطی ندارن؛ برای همین تکه تکه نوشتم.

آدرس ایمیل اشتباه

هفته پیش یه ایمیلی به دستم رسید با این مضمون که من روش تحقیقم رو براتون میفرستم، نظرتون رو راجع بهش بگید و البته در ابتدای ایمیل هم نوشته بود: سلام استاد. اسمش ناآشنا بود و همینطور موضوع ایمیلش هم عجیب بود برام. فایل رو که باز کردم متوجه شدم که طرف اشتباها به آدرس ایمیل من فرستاده. دو روز بعد دوباره یه ایمیل دیگه از یه نفر دیگه دریافت کردم با مضمونی مشابه قبلی! اینجا بود که حس کردم دانشجوها ایمیل استادشون رو اشتباه نوشتن و الان دارن به آدرس من ایمیل میزنن. به اون دو نفر ایمیل زدم که در مورد آدرس ایمیل اشتباه کردید و من استاد شما نیستم!! دیروز هم یه ایمیل دیگه از یه نفر سومی به دستم رسید با همین اشتباه، برای اون هم نوشتم که اشتباه کرده. حالا الان که از کلاس زبان برگشتم می بینم که دوباره همون شخص دو تا ایمیل برای من فرستاده!! الان دیگه نمی فهمم فاز این شخص چی هست، وقتی  یه آدرس ایمیل اشتباه هست، دوباره هم که بفرستی به همون آدرس اشتباه میره!! این یکی رو دیگه حوصله جواب دادن نداشتم و حذف کردم.


شما دانشجوی دانشگاه فردوسی هستید؟

نمیدونم قبلا این رو براتون تعریف کردم یا نه. من موقع رفتن به کلاس زبان، از کنار پارک ملت عبور میکنم. ترم قبل زبان، یعنی حدود سه ماه قبل در حالی که با عجله راه میرفتم و فلش کارت های زبان رو که تو دستم بود، میخوندم یه پسری حدود 30 ساله از پشت من رو با کلمه «ببخشید» مخاطب قرار داد. من متوقف شدم و با علامت سوال بهش نگاه کردم، بهم گفت شما دانشجوی دانشگاه فردوسی هستید؟ من هم در جا گفتم نه و شروع به حرکت کردم. در این حالت اون یه چند قدمی اومد و گفت میدونین چجوری میشه پایان نامه نوشت؟ من هم دوباره گفتم نه!! و مسیرم رو ادامه دادم و البته در مسیر چک کردم دیدم دنبالم راه نیفتاده.

امروز بعد از سه ماه دوباره همون پسره رو دیدم. یعنی در حالی که تو عالم خودم بودم و مثل همیشه سریع راه میرفتم، این پسره از مقابل اومد و گفت شما دانشجوی دانشگاه فردوسی هستید؟ من هم گفتم نه و دوباره شروع به حرکت کردم. این مرتبه دیدم داره شونه به شونه من با یه کمی فاصله حرکت میکنه؛ من سرعتم رو کند کردم تا بزارم اون عبور کنه. اما اون عبور نکرد و وقتی من با حالت سوالی بهش نگاه کردم، به من گفت شما منتظر کسی هستید؟ من هم با حالی خیلی جدی، در جواب گفتم نخیر، شما با من کاری دارید؟ اون هم در جواب گفت نه، میخواین شماره موبایلم رو بهتون بِدَم؟ من هم در جا گفتم نه و سرعتم رو زیاد کردم و البته حواسم بود که ببینم دنبالم میاد یا نه که خوشبختانه دنبالم نمی آمد.

خاطره جالبی نبود اما برای من جالب بود چون یه آدم چقدر میتونه بیکار و بیمار باشه که تو این هوای سرد امروز مشهد، تو پارک بایسته و یه سوال تکراری رو بپرسه. تازه اون هم از یه نفر مثل من که نه آرایش میکنم، نه لباسم مشکلی داره و مهمتر اینکه راه رفتنم شُل و وِل نیست و مشخص هست که دنبال ولگردی تو پارک نیستم.

امیدوارم که خدا یه عقل درست و حسابی بهش بده.


کاسه صبرم داره لبریز میشه

امروز دوباره معلم زبان مون سوتی داد. تازه متوجه شدم که تنها نقطه قوت اون اینه که راحت صحبت میکنه اما از گرامر و قواعد خیلی سر در نمیاره و حتی وقتی میخواد بیاد کلاس هم حوصله مطالعه نداره. امروز سر یه تمرین یکی از بچه ها یه چیزی گفت و توجیه کرد و معلم هم محکم پای حرف اون ایستاد. من مخالفت خودم رو با اون جواب ابراز کردم، اما سعی کرد که من رو توجیه بکنه و در نهایت من حرفی نزدم و البته اعلام موافقت هم به هیچ عنوان نکردم. واقعا یه جایی بود که میخواستم بهش بگم، برو یه چهارتا کتاب گرامر بخون و بعد بیا کلاس. همچنین کتاب teacher رو بخر تا ببینی که جوابها چی هستن و اینقدر نسبت به همه چیز شک نداشته باشی. البته آخر کلاس خودش از ماها سوال کرد که کتاب جواب تمرین ها رو دارید (من دارم) که بچه ها گفتن نه و البته من بهش گفتم که کتاب teacher's هست و خود موسسه اون رو میفروشه و گفت میره میپرسه که اگر داشتن بره بخره. این سوالش به من این رو رسوند که این اولین مرتبه است که اومده سطح بالا رو درس میده و برای همین کتاب Teacher's رو هم نداره. البته از اونجایی که بچه ها یه سطح پایین تر رو باهاش داشتن، میدونم که سابقه تدریس داره.

خلاصه الان بنده در وضعیتی هستم که جلوی خودم رو دارم میگیرم که نَرَم شکایتش رو به مدیر موسسه بکنم. حالا نه به عنوان شکایت، بلکه بعنوان تذکر! الان اون دانشجویی که حل یه مثال رو به اشتباه توجیه کرد، بر اساس تدریس غلط معلم اون رو یاد گرفته و چون هیچ کدوم هم جزو افرادی نیستن که مطالعه خارج از درس داشته باشن، هر چی معلم بگه میگن همون درسته.

راستی یه اشتباه بزرگ دیگه معلم امروز در مورد یه جمله خاص بود که من ازش پرسیدم چرا بخش اولش زمان حال است و فعل بعدش زمان گذشته؛ خیلی شیک بهم گفت که اشتباه تایپی هست و اون فعل رو حال بنویسید! الان که تو اینترنت جستجو کردم دیدم که اون جمله از ساختارهای subjunctive هست و کاملا هم درسته!!

این جمله با it is time شروع میشه و بعدش یه فعل زمان گذشته میاد. واقعا این حق رو برای خودم قائلم که به مدیر مرکز بابت ضعف معلم مون شکایت کنم.

نظرات 5 + ارسال نظر
خواننده خاموش سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 16:37

سلام. به نظرم شما حتما در مورد این استاد با مدیر اموزشگاه صحبت کنید. ایشون خیلی بی اطلاع میان سر کلاس. حتی اگه دفعه اولشونه باید اونقدر مطالعه کنن که توی این مسایل نمونن. واقعا وقتی ساختار it's time که از انواع unreal situations هست رو ایشون بلد نیست و تازه عنوان نمی کنه که بلد نیست و میندازه سر غلط چاپی (!) حتما باید مطرح بشه با مدیر اموزشگاه. مگر اینکه ایشون با مدیر مربوطه نسبتی داشته باشه، وگرنه مطمئن باشید حتما بهشون تذکر اکید داده میشه.

سلام
آره، منم تو همین فکرم که واقعا با مدیر آموزشگاه صحبت کنم. نمیشه از کنار اشتباهات ایشون بی تفاوت عبور کرد.

نگار سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 15:49

سلام سمیرا جان. در مورد اون جوون توی پارک واقعا متاسفم خود من هم با اینکه اصلا جلف نمیپوشم و اصلا تو این وادی ها نیستم چند بار چند تا جوون مسخره از تو ماشین یا روی موتور بهم متلک گفتند و این واقعا جای تاسفه! در مورد معلم زبانتون هم البته حق دارید به مدیر اموزشگاه بگید.

سلام عزیزم
متاسفانه بعضی از آقایون از متلک پرانی بدون توجه به اینکه چه عکس العملی از طرف مقابل خواهند دید، لذت می برن.

. سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 09:07

سلام
موضوع اول: بابا چقدر بی اعصابی. خوب دوباره جواب میدادی اشتباه ارسال شده. مگه چی میشه خوب
موضوع دوم: فکر کنم ایشون تخصصی در این مورد کار میکردن و براشون فرقی نمیکرده کی از اونجا رد میشه. لابد دنبال شکار بوده. ایشون خوش اشتها هم بوده و دکتراشو سوا میکرده
موضوع سوم: حق کاملا با شماست ولی سعی کنید اگه ممکنه کاسه صبرتون رو با گنجایش بیشتری انتخاب کنین
از دست این استادایی که واسه کارشون کم وقت میزارن
البته خوبه چون قدر کار استادایی مثل شما بیشتر مشخص میشه. قدردانتان هستیم

سلام
موضوع اول: واقعیتش ترسیدم بهش بگم، روزی سه چهار مرتبه دیگه برام بفرسته!!
موضوع دوم:
موضوع سوم: واقعیتش من فکر میکنم سکوت در اینگونه جاها اصلا مناسب نیست؛ یه انتقاد سازنده میتونه هم باعث بهبود کیفیت کار استاد بشه، هم باعث بالا رفتن درجه آموزشگاه بشه و هم دانشجوها راضی و خوشحال باشن.

G سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 08:49

راهش شکایت نیست (و کار درستی هم نیست)، حوستون باشه ترم بعد با این استاد نگیرید. چون این ترم رو که به هر حال نمیشه کاریش کرد....

من شکایت نمیخوام بکنم بلکه انتقاد هست!
همونطور که گفتم این معلم نقاط مثبتی هم داره، اونقدرها هم منفی نیستم
در ضمن من آموزشگاه برای هر سطح تنها یک کلاس داره، بنابراین من حق انتخاب استاد رو ندارم.

زری سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 01:32

به نظر من هم شکایت کنی خیلی خوبه، چون اگر عاقل باشه میره دنبال اینکه ایرادش را رفع کنه. یه چیز دیگه، اکثر کسایی که معلم موسسه میشوند بیشتر با این انگیزه است که تو فضا باشند و اتفاقا حرف زدنشون روون بشه و اونقدر حقوق نمی گیرند. شاید این هم به همین دلیل انگیزه ی رفع ایراد و مطالعه ی گرامر را نداره و همینکه بیاد سرکلاس حرف بزنه براش کافیه.

تو فکر هستم که یا فردا یا هفته آینده این موضوع رو با مدیر آموزشگاه در میان بزارم.
در مورد انگیزه هم ممکنه تا حدودی حرف شما درست باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد