مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

کانال تلگرام

دیشب تا حوالی 2 بیدار بودم و یکساعت آخر رو در حالی کار میکردم که تو رختخواب بودم و همونجور دراز کشیده با لپ تاپی که روی دلم نگه داشته بودم کار میکردم.

این چند روز اخیر بدجوری درگیر ریزه کاری های اون پروژه آمریکا شدم. نمیدونم اینجا گفتم یا نه، یه بخش از مقاله مربوط به اون پروژه رو دکتر ش میخواست بدلیل نداشتن تعبیر مناسب در کارمون، حذف کنه اما من دلم میسوخت و نمیخواستم حذف بشه. برای همین بهش گفته بودم که دلایل متقن و خوب برای اون بخش پیدا میکنم. دو روزی رو گشتم اما چیز خاصی بغیر از تعاریف اصلی پیدا نکردم. همون ها رو برای دکتر ش فرستادم اما سوال اصلی که تعبیر ماجرا بود، همچنان پابرجا بود. آخرش دیشب حوالی ساعت 10 شب در جواب دکتر ش که ازم در مورد تعبیر اون موضوع پرسیده بود، نوشتم که اگر تا فردا چیزی پیدا نکردم، طبق نظر شما اون بخش رو کلا حذف میکنم. اما جواب دکتر ش برام جالب بود. برام نوشت که اول سوالهایی رو که پرسیدم جواب بده بعد اون بخش رو حذف کن. خلاصه اینکه بنده مجبور شدم که اول شبهات دکتر ش رو در مورد اون بخش رفع کنم و بعد هم کلی تو گوگل جستجو کردم تا یه مقاله مرتبط پیدا کردم و برای دکتر ش فرستادم. خوشبختانه صبح دیدم که دکتر ش ایمیل زده و نوشته که با دیدن اون مقاله متقاعد شده که اون بخش رو نگه داره!

صبح ساعت 10 آخرین امتحان دانشجوهام بود و من رفتم دانشگاه. سریع ساعت 12 برگشتم خونه تا کارهای بالای هم مونده رو سروسامان بدم که در نهایت دیدم واقعا خسته هستم و از طرفی رفتن به کلاس زبان هم موجب از دست دادن حدود 3 ساعت زمان من میشه و البته خستگی رفت و آمدش هم بر روی خستگی رفت و آمد به دانشگاه جمع میشه. اینجوری بود که برای دومین جلسه پی در پی کلاس زبان نرفتم و بجاش تا ساعت 5:30 عصر خوابیدم و بعدش سر حال کارهای ددلاین دارم رو تمام کردم. خوشبختانه سنگینی بار یکیشون از روی دوشم برداشته شد و فکر کنم که ماجرای اون پروژه آمریکا هم حداکثر یکی دو روز دیگه بسته بشه.

با این حال کارهای توی صف زیاد دارم که باید یکی یکی بهشون رسیدگی بشه.

اما بشنوید اندر احوالات تلگرام...

یکی از بچه های کارشناسی (البته ورودی قبل از من) هست که شماره اش رو دارم و اون هم شماره من رو داره. دوره کارشناسی ارشد هم میدیدمش. اون دختر بسیار خوب و مومنی هست. چند وقتی هست که عضو تلگرام شده و یه مدت مدام برای من پیام های مذهبی میفرستاد. واقعیتش اصلا حوصله خوندن پیامهاش رو نداشتم اما در نهایت حرفی هم بهش نمی زدم. خوشبختانه از صرافت فرستادن اون همه پیام افتاده و حالا چند وقتی هست که یک کانال زده با همون محتواها. مدام من رو به کانالش اضافه میکنه و من هم به همون تعداد دفعات از کانالش خارج میشم. یه وقتی واقعا کفرم در میاد، که چرا این نمیخواد بفهمه که من کاملا ارادی و آگاهانه از کانالش خارج میشم تا من رو دوباره add نکنه؟! امیدوارم که تلگرام این مشکل رو حل بکنه و افراد بعد از اعلام رضایت به یک کانال اضافه بشن!!

پ.ن 1. اگر شما هم کانال دارید و دوستاتون رو به کانال تون اضافه میکنید، در صورتی که دوستاتون کانال رو ترک میکنن، دوباره اونا رو add نکنید!! شاید واقعا نمیخوان که مخاطب کانال شما باشن!

پ. ن 2. بعد از برگشتنم از آمریکا نگرشم به دین و مباحثی که تو جامعه مطرح میشه، خیلی عوض شده. حوصله شنیدن و دیدن پیام های اعتقادی رو ندارم برای اینکه تفکیک کردن درست و غلط شون کار زمان بری هست و برای همین هست که اصلا علاقه ای به موندن در کانال اون دوستم ندارم.

پ.ن 3. از اینکه دانشجوها میان و در مورد نمره التماس دعا میگن متنفرم؛ یکی اقوام نزدیکش فوت کرده، یکی مشکل خانوادگی داره، یکی پدر و مادرش دارن از هم جدا میشن، یکی خودش داره از همسرش جدا میشه، یکی مشکل مغزی داره و .... از یه طرف براشون ناراحت میشم و از طرف دیگه با توجه به سابقه شون در دروغگویی نیمتونم حرف همشون رو باور کنم. در هر صورت تمام تلاشم رو میکنم به همون اندازه ای بهشون نمره بدم که مستحق دریافتش هستن.

نظرات 2 + ارسال نظر
الیسما پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 10:28

سلام خانم دکتر عزیز خدا قوت. واقعا اشتیاق و انگیزه و البته پشتکار شما در دنبال کردن اهداف علمی، به انگیزه و علاقه و اشتیاقم، نیرویی صد چندان میده براتوی ارزوی موفقیتهای مستدام دارم. با پ.ن. 2 خیلی خیلی موافقم.... و پ.ن. 3 هم که واقعا اعصاب واسه ادم نمیگذاره

سلام عزیزم
ممنونم لطف داری
موفق باشی دوست خوبم

زهرا پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 07:22

وای چقدر خندیدم که نه تو کوتاه میای و نه اون دوستت!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد