مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

آخر کار

بعضی وقتها تموم کردن کارها خیلی سخت تر از شروع کردنشون هست حتی اگر یه قدم به پایان بیشتر نمونده باشه.

دیروز (پنجشنبه) موقع نهار بخشی که باید برای پروژه دکتر ش مینوشتم به آخرهاش نزدیک شده بود و حداکثر دو ساعت کار نیاز داشت. اما این دو ساعت برای من به اندازه 4 ساعت طول کشید برای اینکه حوصله نمیکردم که پای کار بشینم. هر دو جمله که مینوشتم، 10 دقیقه فیلم میدیدم یا تو اینترنت الکی میگشتم. فقط خودم رو ملزم کردم که از اتاقم خارج نشم تا بالاخره اون کار تموم بشه. خلاصه در نهایت حوالی ساعت 18 بود که کار کامل تموم شد و من هم خوشحال و خندان برای دکتر ش و Ian فرستادم. دو سه ساعت بعد دکتر ش جواب داد و ضمن تشکر برای من و Ian نوشته بود که در مورد شکل ها و دیتاست ها در چه وضعیتی هستید؟ من همونجا به دکتر ش جواب اختصاصی دادم (برای Ian نفرستادم) که من اصلا دنبال داده نگشتم و متوجه نمیشم که Ian چه معیارهایی داره و از اینجور حرفا. دو سه ساعت بعد Ian ایمیل فرستاد و یه خط در مورد دیتاست نوشته بود بدون اینکه بخواد اطلاعاتی به قبل اضافه کنه. 

دکتر ش هم براش نوشت که در مورد اینا قبلا توافق کرده بودیم و همین. اونجا حس کردم که دوباره Ian داره میره تو حالت Standby!!  و دکتر ش هم که همیشه صریح هست به نظر میرسه که مراعات Ian رو میکنه و از دستور و تذکر و اینجور حرفا خبری نیست! اینجا بود که من یه ایمیل خطاب به Ian نوشتم و البته cc ش رو برای دکتر ش هم فرستادم با این مضمون که اگر تو پیدا کردن دیتاست کمک کنی خیلی خوب میشه برای اینکه من خیلی از این موضوع سردرنمیارم و نمیدونم دیتاست ها باید چه ویژگی هایی داشته باشن. اینجوری شد که سه ساعت بعد Ian ایمیلی فرستاد که در اون چند تا دیتاست رو معرفی کرده بود. براش نوشتم که کدوم ها رو من کار کنم و اون هم جواب داد که به دلخواه هر کدوم رو میخوای انتخاب کن. من هم خوشحال، دارم آسون ترین هاش رو که بلدم انتخاب میکنم. فقط باید حواسم باشه که تحلیل اون سخت هاش رو از Ian یاد بگیرم و ازش بخوام همه جزئیات رو بهم بگه!!

امروز (جمعه) هم متاسفانه خیلی خوب کار نکردم. مشکل از اونجایی ناشی شد که بجای اینکه ساعت 9:15 از خواب بیدار بشم، ساعت 8 با ندای حلیم داغ بیدار شدم! حلیم رو که خوردم دوباره خوابیدم اما تا ساعت 12:30!! بعدش هم که خبر رسید که عصر مهمون میخواد بیاد خونمون و یه مقدار تو کارهای خونه به مامان کمک کردم و بعدازظهر دوباره پای کار خودم خوابم برد و ساعت 17 بیدار شدم که برای آمدن مهمون ها آماده بشم! از بعد از شام هم مدام دارم با این کار خودم بازی میکنم و دقیق تمرکز نمیکنم! این هم خوشبختانه به آخرش رسیده و فقط لازم هست که یکساعت روی اون وقت بزارم تا تموم بشه. تمام تلاشم رو میکنم که امشب قبل از خواب حتما پرونده این رو هم ببندم و برم سراغ شکل های پروژه دکتر ش و البته مقاله دکتر م!

پ.ن. صبح Ian یه ایمیل به من زد و cc اش رو برای دکتر ش فرستاده بود با این مضمون که چیزایی رو که من نوشته بودم دیده بود و کلی از کارم تعریف کرده بود و اینکه مسلما برای گردآوری اونها من چقدر وقت و انرژی صرف کردم!! با خوندن این ایمیل کلی ذوق کردم!

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت 00:42

توصیه خواهرانه من بهت اینه که سعی کن دو تا مقاله دکتری تو بدی و دفاع کنی بعد بری سروقت کارای درست حسابی ،‌ و مقاله های دیگه.

بالاخره باید به بعد از دفاع هم فکر کرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد