مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

تو هنوز زنده ای؟!

صدای زنگ موبایلم بلند میشه، اسم دکتر ف روی صفحه نقش میبنده. گوشی رو برمیدارم و 

میگم: سلام آقای دکتر، خوب هستید؟

صدای دکتر از اون طرف گوشی شنیده میشه که میگه: سلام خانم ...، هنوز زنده ای؟

میگم: آره، هنوز زنده ام؛ انتظار دیگه ای داشتین؟

میگه: آخه خبری ازت نیست

بعد از یه مقدار مکالمه دیگه، دکتر میگه خانم الف هفته ای یه مقاله داره میده و تو؟!

و من میگم: دانشجویان هاروارد و MIT هم هفته ای یه مقاله تولید نمیکنن! اگر خانم الف واقعا اینجوری داره مقاله تولید میکنه، شما باید دقت کنین که ایشون در مقاله هاشون دارن چی مینویسن!

و دکتر میگه: حالا اونجوری هم نیست!

و بعد در ادامه دکتر میگه: هفته دیگه بیا تهران تا با هم در مورد تزت بحث کنیم و مقاله هات رو بخونیم!!! قبل از رفتن به کانادا میخوام در مورد تزت به جمع بندی برسیم.

و جواب من این بود: پرداخت هزینه 300-400 هزار تومانی رفت و آمد به تهران برای من که درآمد ندارم، دشوار هست. میتونیم اسکایپی حرف بزنیم.

و اما در ادامه مکالمه کاشف به عمل اومد که چهارشنبه دفاع دکتری یکی از دانشجویان دانشگاه دیگه است که دکتر ف استاد داورش هست. تز اون یه اپسیلون دور و بر کارهای من قرار میگیره و دکتر چیزی از اون سر در نمیاره و از من خواست که براش کامنت علمی بزارم و مطمئنا من رو دوشنبه برای بحث و گفتگو در مورد تز اون بنده خدا میخواست نه تز و مقاله های خودم!! (نمیدونم چرا برخی از افراد، فکر میکنن که بقیه نمیفهمن؟! ساکت بودن یک فرد و ادعا نداشتن همیشه به معنای کمبود دانش و IQ افراد نیست)

فعلا که دکتر رو از سرم باز کردم اما باید اون تز رو تا شنبه بخونم و کامنت بزارم روی اون.

بعد از این تلفن ناراحت بودم، برای اینکه رفتار و گفتار استادم واقعا زننده هست. با وجودی که مطمئنم پشت این گفتار نامحترمانه اش، غرض ورزی نیست، اما رفتار و گفتار بد همیشه بد هست! کاشکی آدم ها یاد بگیرن چجوری با همدیگه ارتباط برقرار کنن. 

پ.ن 1. فقط یکسال دیگه باید تحمل کنم! مطمئنا دوباره اون روزهای خوب سال گذشته رو با کمک خدا برای خودم میسازم. 

پ. ن 2. بچه ها اگر احیانا در سال اول یا دوم دکتری هستید و استاد راهنماتون از لحاظ اخلاقی یا علمی قابل قبول نیست، حتما برای تغییر استاد راهنما اقدام کنید. اشتباه من رو نکنید، چون شما در آینده هر جا بخواید بعد از دکتری اقدام کنید، نیاز دارید که استاد راهنماتون براتون توصیه نامه بنویسه. 

و در پایان این پست با خودم زمزمه میکنم:

اندکی صبر، سحر نزدیک است.

نظرات 3 + ارسال نظر
سمانه پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 23:17

سلام سمیرا جان

سو استفاده و استثمار از جانب هر شخصی باشه بده. اما اینم عست که بالاخره چون دانشجوی دکتری هستی باید ساعات مشخصی رو هر روز دانشگاه باشی. مثلا گفتن اینکه هزینه داره به استاد راهنما درست نیست. اونم شاید ناراحت شده باشه از استدلالت.

سلام سمانه جان
مسئله اینه که همیشه دیوار بین دکتر ف و دانشجوهاش بخاطر رفتارهای زننده دکتر، کج میره بالا و هیچوقت درست نمیشه. به جرأت میتونم بگم که از هر 10 دانشجوی دکتری که دکتر ف استاد راهنماشون بوده و الان فارغ التحصیل شدن، 9 نفر دل خوشی ندارن و بعد از فارغ التحصیلی حاضر به دیدن و حتی احوالپرسی با او هم نیستن.
در مورد هزینه هم برای عمد گفتم!! برای اینکه دفعه قبل فقط من رو کشونده بود که برم سر کلاسش درس بدم و کلا از این رفت و آمد هیچ چیز، حتی یه اپسیلون معلومات، دانش، تجربه نصیبم نمیشه!

G پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 15:47

- منظورتو متوجه نشدم، یعنی میگی استاد راهنما ممکنه برای دانشجوش توصیه نامه خوبی ننویسه یا اینکه اگر سطح علمیش بالا نباشه، توصیه نامه اش فایده ای نداره؟

- استاد مشار هم می تونه توصیه نامه بنویسه؟

ببین کلا رابطه با اینجور اساتید بعد از گذشت مدت زمانی مثل یکی دو سال، خیلی سخت میشه مخصوصا اگر استاد از لحاظ اخلاقی و رفتاری خوب نباشه. وقتی یه رابطه مشکل داره، شما از داخل یه رابطه مشکل دار نمیتونی انتظار داشته باشی که مزایای خیلی خوبی نصیبت بشه. در ضمن زمانی هم که استاد بی مسئولیت باشه، چیزی نصیب آدم نمیشه برای اینکه حتی ایمیل هاش رو هم چک نمیکنه!

کلا هر استادی که باهاش کار کرده باشین، میتونه توصیه نامه بنویسه. در واقع بستگی داره که کی ازتون توصیه نامه میخواد و از چه کسایی میخواد.

امیرکبیر پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 15:45

سلام
-چه استاد عشق کانادایی دارین. من موندم استادهایی که اینقدر فکرشون اونجاست اینجا هم نمیتونن کاری پیش ببرن چرا کلا نمیرن جا رو برای استادهای جدید باز کنن.

-شکوفه درختهای گیلاس دانشگاه واشنگتن هم یواش یواش در میان. یادش بخیر پارسال همین موقع ها به پیشنهاد شما تو وبلاگتون اونجا رفتم. اونجا خیلی همه چیز خوب و مرتبه ولی من هیچوقت نتونستم به این فکر کنم که کلا خارج از ایران زندگی کنم. اینجا هر چی سخت باشه دلیل نمیشه من که میتونم برم برم و اونهایی که نمیتونن رو تنها بزارم.

-فکر کنم سحر نزدیک است یعنی میخواین برگردین سیاتل. تجربه خوبی میتونه به عنوان پست داک باشه. من که چون پست داک شغل حساب نمیشه نمیخام چند سال دیگه اینجوری بگذرونم و دوست دارم هر چه زودتر به ثبات شغلی برسم. انشاالله هر چی خیره برای شما پیش بیاد.

- ممنون که وبلاگ رو به روز میکنید. ما مشتری های قدیمی اگه نظر نمیذاریم ولی حتما دنبال میکنیم و یاد میگیریم.

سلام دوست خوبم
ممنون که سر میزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد