مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

کلاس زبان جدید

طی دیروز و امروز کار خودم رو تقریبا نهایی کردم و اصلا روی پروژه دکتر ش وقت نذاشتم حتی با اینکه Ian ایمیل زد و یکی دو تا شکل رو فرستاد و همچنین سخنرانی دکتر ش تمام شد!! با خودم قرار گذاشته بودم که کار خودم رو قبل از اینکه اون پروژه دکتر ش تمام وقتم رو پر کنه، تموم کنم. 

صبح دیدم که دکتر ش به Ian جواب داده و ازش تشکر کرده و البته برای برگزاری یک میتینگ اسکایپی هم تقریبا با هم توافق کرده بودن و بعدش دکتر ش از من در مورد وقتم پرسید و خلاصه این شد که فردا شب یه میتینگ اسکایپی با Ian و دکتر ش دارم. با این حال این میتینگ هم استرس به جونم ننداخته که کار اون شکل ها رو تموم کنم!!

خداییش نمیدونم دکتر ش فردا چی میخواد بگه، آخه کارهای پایه ای پروژه رو من انجام دادم و فکر میکنم که بقیه اش از عهده من خارج هست چون من اطلاعات اون زمینه خاص رو ندارم. اما خودم خوب میدونم که همیشه کاری برای انجام دادن هست و من بیکار نمی مونم!

احتمالا فردا صبح تا عصر رو روی پروژه دکتر ش کار میکنم تا هم یادم بیاد که چی بوده و هم حرفی برای گفتن داشته باشم و خیلی ضایع نشم.

راستی، امروز ساعت 4:35 عصر یه دفعه ای تصمیم گرفتم به کلاس زبان زنگ بزنم و در مورد کلاس اسپیکینگ ازشون بپرسم. طبق حرف خودشون، باید هفته قبل شروع میشد اما به من زنگ نزده بودند. وقتی تماس گرفتم، معلوم شد که کلاس از هفته پیش شروع شده و اینا به هر دلیلی من رو از قلم انداختن! از قضا امروز ساعت 18 جلسه سوم کلاس بود، مسئول دفتر آموزشگاه بهم گفت میای؟ گفتم نمیدونم، معلوم نیست و خداحافظی کردم. فقط 5 دقیقه فرصت تصمیم گیری داشتم و در نهایت تصمیم گرفتم که برم کلاس؛ پس سریع آماده شدم و خودم رو به کلاس رسوندم. واقعا از معلم و کلاس راضی بودم، این اولین تجربه من در کلاس اسپیکینگ هست. از یکی از بچه ها قبلا شنیده بودم که میگفتن کلاس اسپیکینگ خیلی کاری نداره و بچه ها میرن حرف میزنن و بعدش تکلیف و تمرین و اینجور چیزا ندارن. تو این کلاس ماجرا فرق میکرد؛ معلم مون هر جلسه چند تا idiom و proverb میگه که برای دفعه بعد باید براشون جمله بنویسیم و اونها رو عملا بکار ببریم. همچنین از یک کتاب Collocation تکلیف میده. و علاوه بر این ها که به نظرم از همش مهم تر هست، هر جلسه یه دسته کتاب های کوچیک میاره و هر کسی یکیش رو انتخاب میکنه و باید تا جلسه بعد بخونه و خلاصه اش رو بنویسه چون معلم مون اعتقاد داره اگر انشاء خوب بشه، اسپیکینگ هم خوب خواهد شد. من که فعلا راضی و خوشحال هستم، تا ببینیم بعد چی پیش میاد. کلاس زبانم دو روز در هفته است، شنبه و چهارشنبه.

در ضمن این هفته، جمعه ظهر برای نهار مهمون داریم؛ حقیقتا تو این وضعیتی که آخر سال هست و من باید کارهام رو مرتب کنم، حوصله مهمون داشتن رو ندارم، اما نمیشد کنسلش کرد. 

نظرات 6 + ارسال نظر
دیمن جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 16:44

برای کلاس زبانت خیلی خوشحال شدم که دوباره میری.
توی کلاس زبان یک موضوعی همیشه بحث میشه . اینه که آینده ایران یا شهرتون رو توی ۳۰ سال دیگه چطور میبینید
من دوست داشتم . این امکان به وجود میومد که اگر کسی ازدواج نکرده ولی امکانش رو داره بتونه مستقل از خانواده ش زندگی کنه. مرحله استقلال از خانواده خیلی قبل تر از ازدواج اتفاق بیفته.نظر شما چیه

در مورد استقلال کاملا موافقم و یه وقتی که تو خونه صحبت های مرتبط میشه، من مستقیم و غیرمستقیم به این موضوع اشاره میکنم. میدونید برای این موضوع باید تو جامعه الان مبارزه کرد؛ فکر میکنم تو سایت تابناک بود که یه گزارشی در همین زمینه ها نوشته بود و یه دختر خانمی حدود سی ساله گفته بود که من از 28 سالگی که درآمد مکفی داشتم، اعلام استقلال کردم و علیرغم مخالفت پدر و مادر و خواهر و برادر بزرگترم که ازدواج کرده بودن، برای خودم یه آپارتمان نزدیک خونه پدریم اجاره کردم. بعد گفته بود که یه ماهی مخالفت ها همچنان ادامه داشت اما من اونقدر پای حرفم و طرز فکر ایستادم تا بقیه هم من رو به رسمیت شناختن.

خواننده قدیمی جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 11:16

اگه میشه اسم کلاس زبان و استادتون را بگید دوستم دربدر دنبال کلاس speaking ه. ممنون ایمیلم اینه vafa_teacher@hotmail.com البته میدونم وقت ندارید اگه شد متشکر.

دوست عزیزم
من شرمنده هستم اما ترجیح میدم که اسمی از مکانی که خودم در اون حضور دارم نبرم.

هادی جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 00:26

چقدر به زندگی آینده تون اهمیت میدین ؟

آیا زندگی می کنیم تا درس بهتر بخوانیم یا درس میخوانیم زندگی بهتر کنیم؟

درس میخونیم تا هم زندگی خودمون رو بهتر کنیم و هم زندگی افراد دیگه رو بهتر کنیم!

زهرا پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 ساعت 20:01

خیلی خوبه که میری کلاس زبان من خودم یه مدت دور میشم ازین فضا انگیزم کم میشه واسه زبان خوندن

مهمتر از انگیزه، حضور ذهن آدم برای مکالمه است. با دور شدن از کلاس زبان، بعلت نبود پارتنر مکالمه انگلیسی سرعت ذهن آدم برای به یاد آوردن کلمات میاد پایین.

نگار پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 ساعت 19:57

سلام سمیرا جان. اون فیلترشکن جدیده ام که دانلود کردم دیگه کار نمیکنه... اعصابم خرد شده دیگه کلاس زبان خیلی خوبه . منم میرم خیلی خوش میگذره

سلام عزیزم
آره،اون فیلترشکن اینجا هم اذیت میکنه.

خواننده قدیمی پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 ساعت 09:53

سلام کجا می رید چه معلم حرفه ای ای؟

سلام
ترجیح میدم اسمی نبرم. جالبه بدونید که معلم زبان مون حدودا 25 تا 28 سال داره. خودش میگفت که از 17-18 سالگی زبان درس داده که البته با سطح کودکان و نوجوانان شروع کرده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد