مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مشغله های مختلف

تا دو سه روز پیش حسابی درگیر  اون موضوع جدید بودم و خوشبختانه به نتایج خوبی رسیدم و موضوعی که فهمیدنش در ابتدا برام خیلی دشوار بود، الان ساده شده. البته هنوز در این زمینه خبره نیستم اما مسلما بی اطلاع هم نیستم. در بین این مطالعه چندین بار فکر رها کردن موضوع به ذهنم خطور کرد اما خودم رو با هزار وعده وعید پای اون نگه داشتم و الان از اینکه مقاومت کردم، راضی هستم.

از همون دو روز پیش هم اوضاع کاریم کلا بهم ریخته؛ تمام موضوعاتی که برای من اهمیت داشتن، به یکباره همشون رفتن تو فاز انتظار؛ من رو هم که میشناسید، اصلا آدم صبوری نیستم و این انتظار حسابی از کار و زندگی من رو انداخته. الان بخوام دقیق بگم منتظر مشخص شدن چهار موضوع هستم که حسابی من رو کنسل کردن.

چند روز پیش یه بنده خدایی از دانشجوهای زمینه های پزشکی باهام تماس گرفت و ازم خواست که بهش در نوشتن یه مقاله که بخشی از اون رو من بلد هستم، کمک کنم. اولش خیلی خوش و خرم گفتم باشه اما بعدش یهو یادم اومد که اوضاع زندگی من بهم ریخته تر از اونی هست که بخوام یه موضوع دیگه رو هم به دغدغه هام اضافه کنم. اینجوری شد که روز بعد با اون شخص تماس گرفتم و وقتی مطمئن شدم که روی پروژه شون محدودیت زمانی دارن، از همکاری باهاشون عقب نشینی کردم. راستش پروژه دکتر م که بخاطرش خیلی تحت فشار بودم، خاطره بدی برام بجا گذاشته. ترجیح دادم که اون رو دوباره تکرار نکنم. بنده خدا خیلی اصرار کرد، اما واقعا از عهده من خارج بود و نپذیرفتم.

یکی دو هفته ای هست که سریال Castle رو کلا تمام کرده ام و الان هم چند روزی میشه که دیدن ادامه سریال Downton Abbey رو شروع کرده ام. خیلی وقت بود که سریال با لهجه بریتیش ندیده بودم و برای همین یه جورایی فهمیدن حرفاشون مشکل هست با این حال به نظرم گوشم داره با لهجه بریتیش هم تطبیق پیدا میکنه.

اوضاع کلاس زبان هم خوب هست و هفته دیگه فاینال هست. انصافا عمر خیلی زود داره میگذره اما من خیلی ناراحت هم نیستم چون با گذشت زمان شاید انتظار من هم به پایان برسه.

بعدانوشت. دیشب قبل از خواب یکی از انتظارهای من خوشبختانه به پایان رسید و من وارد فاز بعدی اون موضوع میشم. با این حال، همه چیز خنثی است. البته من حس بدی ندارم.

نظرات 6 + ارسال نظر
شبنم75 چهارشنبه 3 شهریور 1395 ساعت 15:46

سلام
چجوری با فیلم زبان یاد میگیری من کلمه های خیلی کمی رو میتونم تشخیص بدم اعصابم واقعا خرد میشه

سلام دوست خوبم
من هم همین دوران رو پشت سر گذاشتم؛ اگر معنی کلمه ها رو نمیدونی، برو تو دیکشنری نگاه کن
وقتی در روند فیلم مجبور بشی 4-5 مرتبه معنی یک کلمه رو در صورت فراموشی چک کنی، آخرش معنی رو یادت می مونه.
ارزش فیلم دیدن فقط به کلمات نیست، بلکه مهارت شنیداری هم تقویت میشه و سعی کنید اون چیزی رو که می شنوید با زیرنویس تطبیق بدید.
از طرف دیگه با فیلم دیدن ساختارهای گرامری رو ناخودآگاه بصورت تجربی یاد میگیرید که خیلی مفیده.
باید صبور باشید. اوایل به ازای هر فیلم یکساعته حدودا 2 ساعت وقت صرف میشه.

بیکران سه‌شنبه 2 شهریور 1395 ساعت 20:42

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه.
خواستم مجدد ازتون تشکر کنم . بگم ویزای من اپرو شد و ان شا ا... عازم امریکا هستم.
در مورد اجاره خانه در امریکا میخواستم ازتون بپرسم که شما چه کار کردید؟از چه سایتی محل اقامتتونو پیدا کردید؟ البته خاطرم هست که اول موقت جایی رو اجاره کردید و بعد عوض کردید محل اقامتتونو و نزدیک تر شدید به دانشگاهتون. البته اگر اشتباه نکنم. من واقعا سردرگم شدم دانشگاه لینک هایی رو داده ولی خیلی گرونن متاسفانه.
ممنون میشم در این مورد هم کمکم کنید.
موفق باشید

سلام دوست خوبم
به سلامتی؛ خیلی خوشحال شدم و براتون آرزوی موفقیت میکنم.
برای یافتن مکان اقامت سایت craigslist بسیار مفید هست. اسم این سایت رو به همراه اسم شهری که دارید میرید، تو گوگل جستجو کنید؛ صفحه مربوط به شهر موردنظر رو پیدا میکنید.
اما در مورد کاری که من کردم:
در آمریکا یه مفهومی هست به نام sublet؛ یعنی یه نفر خونه ای یا مکانی رو اجاره میکنه و بعد در مدت قراردادش بعلت سفر یا هر مسئله دیگه با صاحبخونه هماهنگ میکنه و یه مدت کوتاهی رو به یه نفر دیگه اجاره میده که معمولا این اجاره از اجاره اصلی ساختمون کمتر هست.
من در ابتدای ورودم یک ماه خوابگاه دانشگاه رو بصورت sublet گرفتم و بعدش اونجا رفتم خونه ها رو دیدم. به شما هم پیشنهاد میکنم که اول برای یه مدت کوتاه جایی رو سابلت بگیرید و بعد برای مدت طولانی خونه بگیرید.

مینو یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 17:02 http://pinaa.blogfa.com

من جای تو نیستم و نمیدونم داری روی چی تحقیق میکنی اما واقعا واقعا قبول دارم گاهی باید هیچ کاری نکرد.رسما کاری از دستت برنمیاد و باید فقط منتطر یه تیک جدید باشی.یه اتفاق جدید.صبر داشته باش.خوب تموم میشه.
+خوب کاری کردی توی اون کار استقامت به خرج دادی
همیشه اول خیلی از مسائل برامون گنگ ه...
+مراقب خودت باش...
امیدوارم همه چیز مطابق میلت پیش بره

ممنونم دوست خوبم

خواننده قدیمی یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 08:25

به نظرتون کستل بد تموم نشد؟ هول و الکی تموم شد.
شرلوک رو ببینی و لوثر رو هر دو مینی سری بریتیش هستن از downtown abbey بهترن

موافقم؛ از اون ماجرای LokSat که بگذریم، اون صحنه آخر که نشون میده 7 سال بعد اینا یکی دو تا بچه دارن خیلی مسخره بود.
یعنی نه به سریال های ایرانی که خیلی ماجرا رو کش میدن و نه به اینا!

محبوب حبیب یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 07:44

سلام سمیرای عزیز
چیزی که از خوندن وبلاگتون حس خوبی بهم میده این پویایی شماست. همیشه در حال بدو بدو :) و این خیییلی خوبه که از همه ی وقت حداکثر استفاده رو می کنین.
واسه همینه که میخونمتون و تحسین تون می کنم.
قاعدتا کسی که اینقدر وقتش مفیده از این دست مشکلات شما رو هم خواهد داشت که طبیعیه و امیدوارم براش کمتر حرص بخورین.

سلام عزیزم
ممنونم لطف داری
واقعیتش بیکاری بدجوری اذیتم میکنه برای همین تا جایی که میشه وقتم رو پر میکنم.
همیشه هم وقتم مفید نیست، یه وقت هایی هم میزنم به در تنبلی و هیچ کاری نمیکنم

فرزین یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 00:58

ممنون متن جالبی بود انگار زندگی خودم بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد