دیشب یعنی سه شنبه عصر با دوستای دوران کارشناسی خونه یکی از بچه ها جمع شدیم. جاتون خالی خوش گذشت و با اینکه تعداد کمی از بچه ها (6 نفر) بودیم، با این حال دورهمی خوبی بود.
اون روز بهتون گفتم که چندین مورد هستن که رفتن تو فاز انتظار؛ تا امروز صبح انتظار همه اون موارد به سر رسید و همه توپ ها یکدفعه تو زمین خودم جمع شدن! بدتر از همه اینکه بغیر از اون چهار مورد، من هفته آینده فاینال زبان دارم که کلا از اول ترم درست نخوندم و فردا شب هم مهمون داریم. کلا زندگیم نور علی نور شد! با این حال، ناشکری نمیکنم چون همین که انتظارات به سر رسید، احساس آرامش خاصی کردم. حداقل الان خاطرم جمع هست که همه چیز دست خودمه! هر گلی بزنم به سر خودم زدم!
تمام این چهار توپ رو تا هفته آینده باید دوباره بفرستم سمت حریف!! و عجیب که همشون انرژی میگیرن و من به زور خودم رو سرشون نگه میدارم.
التماس دعا دوستای خوبم
سلام
راستش دغدغه های ذهنیم زیاد شده.
من سال آخر کارشناسی برق هستم.خیلی با علاقه درس میخوندن اما از بس گفتن کار نیست انگیزمو از دست دادم.از طرفی بین ازدواج و درس خوندن موندم.لطفا یه خورده راهنماییم کنین.
سلام دوست خوبم
خب واقعیت رو بهتون گفتن؛ کار نیست! اما در آخر شما باید برای خودت تولید انگیزه کنی، همیشه انگیزه های بیرونی وجود نداره.
در مورد ازدواج و درس خوندن باید بشینی دقیق فکر کنی و مثلا با خودت بگی که دوست داری 5 سال یا 10 سال دیگه در چه وضعیتی باشی. در واقع رویاهات رو با واقعیات کنار هم بزاری و یه چیزی بین شون رو انتخاب کنی.
امیدورام موفقیت و انرژی و سلامتی و رضایت همراه همیشگی سمیرای گلمون باشه. آمین.
ممنونم عزیزم
من هم برات آرزوی بهترین ها رو دارم.
چه خوبه ایندورهمیهایدوستانه :)))
امیدوارمبهکارهاتبرسی :)
آره؛ مخصوصا وقتی دوستان یه رنگ باشن و کسی به کسی فخر نفروشه و تفاخری در کار نباشه