مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

حالم بهتر شده

ممنون از همه دوستای خوبم که برای پست قبلیم کلی کامنت دلگرم کننده گذاشتید. اونا رو کم کم جواب میدن چون تعدادشون بالاست.

خوشبختانه اون روز بعد از نوشتن اون پست و نیمساعت اشک ریختن، سنگینی دلم کم شد و بعدش نشستم سر کار و زندگیم. دیروز به هوای اینکه میخوام برم دکتر م رو ببینم، یه کمی تهران گردی کردم و البته دکتر م رو هم کلا نتونستم پیداش کنم. نتیجه این پیدا نشدن این بود که من با وجود آلودگی شدید هوا، تو خیابون ولیعصر برای خودم گشت و گذاری کردم و آخرش هم دو سه ساعتی رفتم پارک ملت. سه چهار سال قبل تو تابستون یه بار با خانواده پسرعمه ام و خواهرم رفته بودیم اونجا اما این بار خیی فرق میکرد. داخل پارک هوا اونقدرها سنگین نبود و از طرفی پارک بسیار بسیار خلوت بود. کلی کنار دریاچه برای خودم عکس گرفتم و روبروی دریاچه هم نیمساعتی نشستم. بعدش هم کل بخش های پارک رو گشتم و یه نیمکت خیلی با صفا پیدا کردم و نیمساعتی هم اونجا نشستم. موقع غروب بود که پارک رو ترک کردم و اگرچه در مسیر برگشت از پارک تو اتوبوس و مترو خیلی بهم سخت گذشت، اما این پارک رفتن خیلی بهم چسبید.

خوشبختانه دوباره سرحال شده ام و روحیه م برگشته سر جاش.

اگر چه فعلا همه درها یه جورایی بسته هستن، با این حال هنوز خدا هست و من به لطفش امید دارم.

ایام خوبی داشته باشید.

درخواست کمک

من چند روزی هست که اومدم تهران و مدام در حال اینور اونور رفتن دنبال انجام دادن یه سری کار بودم. دیروز عصر هم رفتم تئاتر و بعدش هم خودم رو به یه بلال داغ مهمون کردم. امروز هم با اون دوستم که داره میره آمریکا قرار داشتم و خداحافظی کردیم. راستش از لحاظ روحی بهتر که نشدم هیچ، داغون تر هم شدم و الان هم تنهایی تو آزمایشگاه نشستم و اشکهام هم سرازیر هستن.

برای بهتر شدن حالم چه پیشنهادی دارید؟

آشنایی با جدیدترین روش تقلب در مقالات به سبک ایرانی

امروز در صفحه مجله معتبر 4OR (فصلنامه تحقیق در عملیات) که توسط Springer منتشر می‌شود، متوجه این مطلب تأسف‌بار شدم. قصه از این قرار است.

مجله یک مقاله‌ای منتسب به اقتصاددانی مشهور از آلمان (فرض کنیم XXX) دریافت می‌کند که با ایمیل یاهو ارسال شده است. سردبیر مجله به دلیل نوع ایمیل و تفاوت جدی موضوع مقاله با زمینه کاری پروفسور XXX بلافاصله با ایمیل سازمانی وی مکاتبه می‌کنند و ایشان در جواب می‌گوید که این مقاله را به عمرش ندیده است و این سومین مورد است که چنین اتفاقی برای وی می‌افتد!

سردبیر مجله به‌اتفاق همکاران تصمیم می‌گیرند طوری وانمود کنند که گویی مقاله وارد چرخه داوری شده است و پس از مدتی فهرستی از ایرادات جزئی را به همان ایمیل یاهو ارسال می‌کنند. نویسندگان هم در مدتی کوتاه ایرادات را رفع می‌کنند و ارسال می‌کنند. سردبیر متوجه می‌شود که در نسخه جدید مقاله دیگر نامی از آن اقتصاددان معروف نیست و بجای آن این اسامی قرار گرفته است:


Alireza Noruzi, Hasan Jafari (both with affiliation Young Researchers and Elite Club, Ardabil Branch, Islamic Azad University, Ardabil, Iran)

Tohid Banki (Department of Engineering, Bilesuvar Moghan Branch, Islamic Azad University, Bilesuvar, Moghan, Iran)

Mohsen Mohammadi (Department of Electrical Engineering, Payame Noor University (PNU), Tehran, Iran)


سردبیر تصمیم می‌گیرد که این موش و گربه بازی را کنار بگذارد و مستقیماً مطلب را نویسنده مسئول «آقای علیرضا نوروزی» در میان بگذارد. سردبیر دلیل ناپدید شدن اسم آن اقتصاددان معروف را جویا می‌شود که نویسنده مسئول می‌گویند پس از ارسال مقاله پروفسور XXX از ادامه مقاله منصرف شدند و کار را به ما حواله کردند. باقی داستان هم که مشخص است....

این موضوع در جاهای مختلف منعکس شده است و شما هم می‌توانید جزئیات دقیق‌تر داستان را در آدرس زیر ملاحظه نمایید:


http://link.springer.com/article/10.1007/s10288-016-0329-8

به‌جز مورد فوق، در صفحه مربوط به تقلب‌های این مجله، نام هفت هشت متقلب دیگر هم فهرست شده که دو نفر از آن هم مربوط به ایران و از دانشگاه تهران هستند. لینک زیر این فهرست را نشان می‌دهد:

http://www.4or.be/Plagiarism.html


نمی‌دانم تا کی باید شاهد این رویدادهای تأسف‌بار باشیم که حیثیت علمی و فرهنگی یک مملکت را در مخاطره می‌اندازد. کمترین کاری که می‌توانیم بکنیم این است که این نوشته را آن‌قدر در شبکه‌های اجتماعی بچرخانیم تا هزینه کار را برای این افراد که با آبروی یک کشور بازی می‌کنند، حسابی بالا ببریم.

** این پست کلا از محتوای یک پیام تلگرامی کپی شده است.

از همه جا و همه چیز

موضوعات یه مقدار پراکنده هستن و سر جمع کردنشن سخته برای همین با شماره می نویسم:


1- سمیه جان از لطف و مهربونیت سپاسگزارم.

2- یکی از مسئولین دانشگاه تهران گفته که بیشتر اون مقالات مشکل دار مال دانشکده دامپزشکی بوده و بعد بر اون اساس کشف کردن که یه موسسه انتشار مقاله با نویسنده ها قرارداد داشته و این کار رو انجام میداده (همونطور که من حدس زده بودم) و نکته جالب تر ماجرا اون جایی است که گفته شده ماجرا توسط یه نفر از داخل کشور به اشپرینگر گزارش میشه و اشپرینگر شروع به تحقیق میکنه و متوجه میشه ماجرا حقیقت داره و مابقی پابلیشرها شروع به تحقیق میکنن!!

حالا مسئولی که حرف زده قول پیگیری جدی این موضوع رو داده! به نظرم اول میگردن ببینن اون کی بوده که به اشپرینگر خبر داده و اون رو مثل یه بنده خدای دیگه که خلاف برخی ها رو لو داده بود، محکوم میکنن و بعد یواش یواش به تخلف بقیه رسیدگی میکنن!!

3- ماجرای تغییر تولد امام موسی کاظم و برگزاری عزاداری برای امام حسن(ع) هم به نوبه خود سوژه جالب روز هفتم صفر بود!! من نمیدونم این روایت جدید رو از کجا پیدا کرده اند که قبلا کسی اون رو ندیده بوده؟! آخه کتاب های تاریخی که دوباره تولید نمیشن و از همون 1000 سال قبل همون تعداد هستن تازه شاید کمتر هم بشن! این سوال من رو باید تاریخ شناسها جواب بدن.

4- امروز روز انتخابات آمریکاست و من هیجان انتخابات اونا رو هم داریم. عجب زندگی ای داریم ما!

التماس دعا

این روزها همچنان مشغله م زیاده و امیدوارم که تا اوایل هفته آینده یه مقدار از بار مسئولیت هام کم بشه و علت اینجا نیامدنم هم بیشتر همین هست.

البته بگذریم که از لحاظ روحی هم اصلا وضعیت مناسبی ندارم و به زور خودم رو مجبور به کار کردن میکنم وگرنه یه اپسیلون انگیزه هم پشتشون نیست. به شدت روی رفتار و گفتار دیگران حساس شده ام، با این حال اصلا حال و حوصله جر و بحث با دیگران رو ندارم و عجیب که همه چیز رو تو خودم میریزم و همین موضوع بیشتر بهم آسیب میزنه. همونطور که گفتم دوست صمیمیم هم داره از کشور خارج میشه و این موضوع واقعا برام رنج آور هست.

دوباره اشتباه هم کردم و به بهانه اینکه میخوام با فراغ خاطر برم تهران، این ترم رو کلاس زبان اسم ننوشتم و برای همین دیگه دلیلی برای بیرون رفتن از خونه ندارم و هفته ای یا ده روز یه بار از خونه میرم بیرون.

بگذریم....

چهارشنبه مامانم همکارانش رو دعوت کرده خونمون جهت عصرانه و واقعیتش من اصلا حوصله شون رو ندارم!! آخر این هفته، یعنی پنجشنبه هم بلیت گرفتم و دارم میرم تهران. اگر تونستم ترجیح میدم که یه چند روزی بیشتر تهران بمونم و یه گردش و تفریح و ولگردی تو خیابون های تهران داشته باشم. واقعا نمیخوام عجله ای برای برگشت داشته باشم. البته یه روز هم باید برم دکتر ف رو ببینم که شهریور از کانادا برگشته. انصافا نمیدونم چرا این دفعه دکتر ف رفتارش بهتر شده، یعنی پشت تلفن دیگه حرف های بی ربط نمیزنه و حتی یه وقتایی حرفاش بوی طرفداری رو هم میده. نمیدونم چی شده اما یه وقتی هم ممکنه که عمق بی انگیزگی من رو حس کرده باشه و برای همین تا این حد تغییر موضع داده. خلاصه این روزا اونقدری بی انگیزه هستم که بعد از خواب 7 ساعته، حوصله تکون خوردن و بیرون اومدن از رختخواب رو ندارم. امیدوارم که این مسافرت یه مقدار من رو سر حال بیاره.

دوستان این روزها بنابردلایلی به شدت به دعای خیر شما محتاجم؛ اگر قابل دونستید، سر نمازهاتون یه یادی از من هم بکنید.

راستی ماجرای نیچر و 58 مقاله رو که تقلب حساب کردن، شنیدید؟ اخیرا نیچر بزرگترین انتشارات پزشکی متوجه موضوع مشکوکی در رابطه با ایمیل های داوران میشه و وقتی سر نخ رو میگیره تا ببینه که ادامه ش به کجا میرسه، میفهمه که اوضاع مقاله های ایران خراب تر از اون حرفاست که فکرش رو بشه کرد و پیرو نیچر، انتشارات اشپرینگر و BMC هم مچ نویسنده های ایرانی رو میگیرن. یه بخشی از مقاله ها که مشکل کپی کردن متن مقاله های خارجی رو داره، اینا به کنار میشه برای خودمون توجیه کنیم که زبان انگلیسی شون ضعیف بوده و نمیدونستن نباید مستقیما کپی کنن. یه بخش دیگه نوشته که مشکلات authorship manipulation داشته که دقیقا نمیدونم منظورشون چی هست (شاید الکی اسم اضافه کردن روی مقاله رو میگن) اما بخش جالب تر ماجرا اون جایی هست که برخی از این مقالات داوری های جعلی داشتن!! یعنی اینکه نویسنده ها داورهایی رو که معرفی میکردن، اسم و رسم شون معتبر بوده اما ایمیلی که برای اونا معرفی میکردن، ایمیلی جعلی بوده و انگار ایمیل های مجله رو به یه نحوی به آدرس دلخواه خودشون ارسال میکردن و بعد هم برای خودشون اکسپت میزدن!!  یعنی وقتی این مورد آخر رو خوندم، داشتم از خنده منفجر میشدم! نکته جالب دیگه این ماجرا اینه که اینا همشون مربوط به پزشکی بودن و عمرا از این کارا سر در نمیارن فقط یه احتمال می مونه و اون اینکه اینا مقالات شون رو به این موسسات خاص برای تضمین اکسپت و چاپ میدادن و اون موسسه ها بودن که این موضوع داوری های جعلی  رو ابداع کرده اند!!

حالا باید منتظر شد و دید که در آینده چند تا از مقاله های رشته های مهندسی لو میرن که اگر لو برن، مطمئنا تعدادشون از 58 تا خیلی خیلی بیشتر خواهد بود.

این وضعیت رو من نتیجه سیاست اشتباه کشور و وزارت علوم برای افزایش تعدد مقالات میدونم و خانه ای که داشتن روی آب بنا میکردن، کم کم در حال فروپاشی است. به نظر شما چند نفر تا حالا با این مقالات دکتری شون رو دفاع کردن و استخدام شدن؟!

پ.ن. گزارش اصلی رو که نیچر منتشر کرده میتونید از اینجا بخونید و لیست مقالات رو هم دانلود کنید. البته امروز تو تلگرام دیدم که یه بنده خدایی زحمت کشیده و اسم تک تک نویسنده های این مقاله ها رو استخراج کرده. بر این اساس یه نفر بوده که اسمش با انتساب به دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله 21 مقاله در بین این 58مقاله داشته؛ یکی دیگه با انتساب به دانشگاه تهران 15 تا مقاله داشته و الی آخر....