مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

زندگی عادی در جریان هست

تو پست قبل گفتم که یکی من رو داره میپیچونه و حرص میده و حالا یه نفر سوم اومده وسط ماجرا، یادتونه؟

بعد از پیدا شدن سر و کله نفر سوم، من دو روزی همه چیز رو مسکوت گذاشتم اما بعدش دیدم که ساکت موندن من به رابطه من با اون شخص سوم آسیب میرسونه و اصلا انصاف نیست و از طرفی با خودم گفتم مطمئنا اون شخص خیلی گرفتاره که برای این موضوع هم از خلوت خودش خارج نمیشه.

من کار اون شخص سوم رو به تنهایی راه انداختم و البته تو ایمیلی که براش فرستادم نوشتم که از فلانی خبری نیست!! و البته کپی اون ایمیل رو هم به همون فلانی!! فرستادم. اون نفر سوم که کلی خوشحال شد که کارش راه افتاده و بنده هم همچنان نشستم به سماق مکیدن!

تازه سه روز قبل، از اون شخص خبری شد که البته من اولش واکنشی بهش نشون ندادم. بعد از دو روز تازه جوابش رو دادم البته گله و شکایت خاصی نکردم (موقعیتم طوری نیست که طلبکار باشم)، فقط بهش گفتم چون مدتی هست که جوابم رو نمیدید، حدس زدم که خیلی خیلی باید گرفتار باشید که از قضا همین طور بوده. البته خوشبختانه گرفتاری شخصی نبوده و فقط گرفتاری کاری داشته.

وضعیت الانم، بعد از خبردار شدن از اون شخص با قبل هیچ فرقی نکرده فقط دیگه بابت اون موضوع حرص نمیخورم. البته همین حرص نخوردن فکر کنم خیلی خیلی مهم باشه.

کلاس زبان این ترم هم بالاخره تموم شد و شنبه فاینال دادیم. برای ترم جدید، ثبت نام نکردم، هم به جهت اینکه یه کمی استراحت کنم و هم به جهت اینکه شاید آبان برم تهران و ترجیح میدم عجله ای برای برگشت به مشهد نداشته باشم و اگر شد یه کمی تهران گردی کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد