مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

خبرای خوب در مورد یکی از دوستام

بنابر دلایلی دوباره پیک کاری من به اوج رسیده؛ یه روز از دنده راست بلند میشم و خوشحالم، یه روز هم از دنده چپ بلند میشم و حوصله سر به سر گذاشتن با دیگران رو ندارم.

همین الان دو سه تا خبر خوب در مورد یکی از دوستام شنیدم که واقعا خوشحالم کرد. با این حال، ته دلم ناراحتم برای اینکه اون هم داره از کشور میره.

دو تا کار هست که باید انجام بدم و از دو هفته قبل همچنان اینا رو عقب انداختم. همین تاخیر هم باعث شده که برای شروع مجدد انرژی و وقت بیشتری لازم باشه بزارم. آخرش نمیدونم کی میتونم خودم رو مجبور کنم که این دو تا رو انجام بدم که اینقدر بابت انجام ندادنشون حرص نخورم.

آخر از همه اینکه اگر قابل میدونید، برام دعا کنید.

زندگی عادی در جریان هست

تو پست قبل گفتم که یکی من رو داره میپیچونه و حرص میده و حالا یه نفر سوم اومده وسط ماجرا، یادتونه؟

بعد از پیدا شدن سر و کله نفر سوم، من دو روزی همه چیز رو مسکوت گذاشتم اما بعدش دیدم که ساکت موندن من به رابطه من با اون شخص سوم آسیب میرسونه و اصلا انصاف نیست و از طرفی با خودم گفتم مطمئنا اون شخص خیلی گرفتاره که برای این موضوع هم از خلوت خودش خارج نمیشه.

من کار اون شخص سوم رو به تنهایی راه انداختم و البته تو ایمیلی که براش فرستادم نوشتم که از فلانی خبری نیست!! و البته کپی اون ایمیل رو هم به همون فلانی!! فرستادم. اون نفر سوم که کلی خوشحال شد که کارش راه افتاده و بنده هم همچنان نشستم به سماق مکیدن!

تازه سه روز قبل، از اون شخص خبری شد که البته من اولش واکنشی بهش نشون ندادم. بعد از دو روز تازه جوابش رو دادم البته گله و شکایت خاصی نکردم (موقعیتم طوری نیست که طلبکار باشم)، فقط بهش گفتم چون مدتی هست که جوابم رو نمیدید، حدس زدم که خیلی خیلی باید گرفتار باشید که از قضا همین طور بوده. البته خوشبختانه گرفتاری شخصی نبوده و فقط گرفتاری کاری داشته.

وضعیت الانم، بعد از خبردار شدن از اون شخص با قبل هیچ فرقی نکرده فقط دیگه بابت اون موضوع حرص نمیخورم. البته همین حرص نخوردن فکر کنم خیلی خیلی مهم باشه.

کلاس زبان این ترم هم بالاخره تموم شد و شنبه فاینال دادیم. برای ترم جدید، ثبت نام نکردم، هم به جهت اینکه یه کمی استراحت کنم و هم به جهت اینکه شاید آبان برم تهران و ترجیح میدم عجله ای برای برگشت به مشهد نداشته باشم و اگر شد یه کمی تهران گردی کنم.