مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

انواع مختلف مشغله

این روزها در ادامه روزای قبل همچنان مشغولم اما اوضاع عالی نیست.

در مورد پروژه Chetan، دکتر ش هم مطمئن نیست که چطوری میشه به کامنت بی سر و ته داور مقاله جواب بدیم و از طرفی چیزی که داور گفته، نرم افزارش موجود نیست. سر این موضوع من یه جورایی واقعا نگرانم برای اینکه گویا دکتر ش هم سرش این روزا شلوغه و دیر به دیر جواب میده و ددلاین رویژن هم آخر ژانویه است؛ از طرفی یه هفته یا ده روز آخر ژانویه رو برای یه سفر تفریحی میخوام خالی نگه دارم و حالا این دیر جواب دادن های دکتر ش حال من رو گرفته!

در مورد پروژه ترکیبی، حجم محاسبات به شدت بالاست و از این رو از طریق یه بنده خدایی مسئول پروژه دسترسی من رو به یه کلاستر از راه دور فراهم کرده که مثلا برای محاسبات ازش استفاده کنم. حالا این وسط من موندم و اون کلاستری که فعلا فقط بلدم بهش وصل بشم!! شرایط هم بگونه ای نیست که بخوام ریز به ریز ازشون سوال کنم برای اینکه کاری که اونا خودشون انجام میدادن، با اینی که من باید انجام بدم فرق داره. از اونجایی که بلد نیستم و helpهای موجود هم تا الان خیلی مفید نبوده، هر 5 دقیقه یه بار به سایت های خبری سر میزنم (ذهنم دنبال راه فرار از این چالش هست). نتیجه اینکه طی دیروز و امروز تمام صفحات خبری زیر و رو شدن و اگر خط اول خبرها رو بگید، تا آخرش رو از حفظ براتون میگم! 

اون پروژه دکتر ش رو هم بالاخره بعد از سه روز، دیشب شروع کردم اون هم با یادآوری اینکه هر لحظه ممکنه دوباره دکتر ش ایمیل بزنه و در موردش بپرسه، اونوقت زشته که من هیچی انجام نداده باشم. نتیجه شروع دیشب هم این بود که یادم اومد ماجرا چیه اما تا یه تکه کد که دست دکتر ش هست رو نداشته باشم، نمیتونم کاری از پیش ببرم! خلاصه این هم تا بخواد شروع بشه، متوقف شد!!

در مورد کار خودم هم یه چیزایی رو باید انجام بدم که بالاخره امروز بعد از دو سه هفته به تعویق انداختن شروعش کردم و چون به جاهای سخت ماجرا رسیدم، دوباره تعطیلش کردم!

این روزها منتظر یه خبری هستم که هنوز بهم نرسیده و یه جورایی همین انتظارمن رو از کار و زندگی عادیم انداخته. اگر قابل دونستید، یه دعایی بفرمایید.

نظرات 3 + ارسال نظر
. سه‌شنبه 28 دی 1395 ساعت 08:23

سلام
خوبین؟
احتملا دوران خواب زمستانی رو سپری میکنین
منتظر شنیدن خبرای خوب و انرژی های فراوون و تکمیل پروژه های جدید ازتون هستم....

سلام
واقعیتش خوابم که یکساعتی افزایش پیدا کرده
اما سر همین پروژه ترکیبی و حل تک تک مسائل مرتبط با اون حسابی گیرم.

... جمعه 24 دی 1395 ساعت 01:08

سلام فرمودید اگر جایی استخدام نیستم انصراف بدم. منم موافق این کارم. اما چرا خودتون انصراف ندادید؟ در ثانی کجا برای پنجاه شصت تا مقاله و چند تا کتابی که عمرم و صرفش کردم ارزشی قابلن؟
یه راه بی برگشت دو سر باخت...

سلام
اینکه من تا الان انصراف ندادم بیشترش بخاطر خانواده بوده وگرنه این مدرک پشیزی هم برام ارزش نداره!
با حرفتون "یه راه بی برگشت دوسر باخت" کاملا موافقم.

. پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 08:26

سلام
آمین

سلام دوست خوبم
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد