مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

از همه جا و همه چیز

موضوعات یه مقدار پراکنده هستن و سر جمع کردنشن سخته برای همین با شماره می نویسم:


1- سمیه جان از لطف و مهربونیت سپاسگزارم.

2- یکی از مسئولین دانشگاه تهران گفته که بیشتر اون مقالات مشکل دار مال دانشکده دامپزشکی بوده و بعد بر اون اساس کشف کردن که یه موسسه انتشار مقاله با نویسنده ها قرارداد داشته و این کار رو انجام میداده (همونطور که من حدس زده بودم) و نکته جالب تر ماجرا اون جایی است که گفته شده ماجرا توسط یه نفر از داخل کشور به اشپرینگر گزارش میشه و اشپرینگر شروع به تحقیق میکنه و متوجه میشه ماجرا حقیقت داره و مابقی پابلیشرها شروع به تحقیق میکنن!!

حالا مسئولی که حرف زده قول پیگیری جدی این موضوع رو داده! به نظرم اول میگردن ببینن اون کی بوده که به اشپرینگر خبر داده و اون رو مثل یه بنده خدای دیگه که خلاف برخی ها رو لو داده بود، محکوم میکنن و بعد یواش یواش به تخلف بقیه رسیدگی میکنن!!

3- ماجرای تغییر تولد امام موسی کاظم و برگزاری عزاداری برای امام حسن(ع) هم به نوبه خود سوژه جالب روز هفتم صفر بود!! من نمیدونم این روایت جدید رو از کجا پیدا کرده اند که قبلا کسی اون رو ندیده بوده؟! آخه کتاب های تاریخی که دوباره تولید نمیشن و از همون 1000 سال قبل همون تعداد هستن تازه شاید کمتر هم بشن! این سوال من رو باید تاریخ شناسها جواب بدن.

4- امروز روز انتخابات آمریکاست و من هیجان انتخابات اونا رو هم داریم. عجب زندگی ای داریم ما!

التماس دعا

این روزها همچنان مشغله م زیاده و امیدوارم که تا اوایل هفته آینده یه مقدار از بار مسئولیت هام کم بشه و علت اینجا نیامدنم هم بیشتر همین هست.

البته بگذریم که از لحاظ روحی هم اصلا وضعیت مناسبی ندارم و به زور خودم رو مجبور به کار کردن میکنم وگرنه یه اپسیلون انگیزه هم پشتشون نیست. به شدت روی رفتار و گفتار دیگران حساس شده ام، با این حال اصلا حال و حوصله جر و بحث با دیگران رو ندارم و عجیب که همه چیز رو تو خودم میریزم و همین موضوع بیشتر بهم آسیب میزنه. همونطور که گفتم دوست صمیمیم هم داره از کشور خارج میشه و این موضوع واقعا برام رنج آور هست.

دوباره اشتباه هم کردم و به بهانه اینکه میخوام با فراغ خاطر برم تهران، این ترم رو کلاس زبان اسم ننوشتم و برای همین دیگه دلیلی برای بیرون رفتن از خونه ندارم و هفته ای یا ده روز یه بار از خونه میرم بیرون.

بگذریم....

چهارشنبه مامانم همکارانش رو دعوت کرده خونمون جهت عصرانه و واقعیتش من اصلا حوصله شون رو ندارم!! آخر این هفته، یعنی پنجشنبه هم بلیت گرفتم و دارم میرم تهران. اگر تونستم ترجیح میدم که یه چند روزی بیشتر تهران بمونم و یه گردش و تفریح و ولگردی تو خیابون های تهران داشته باشم. واقعا نمیخوام عجله ای برای برگشت داشته باشم. البته یه روز هم باید برم دکتر ف رو ببینم که شهریور از کانادا برگشته. انصافا نمیدونم چرا این دفعه دکتر ف رفتارش بهتر شده، یعنی پشت تلفن دیگه حرف های بی ربط نمیزنه و حتی یه وقتایی حرفاش بوی طرفداری رو هم میده. نمیدونم چی شده اما یه وقتی هم ممکنه که عمق بی انگیزگی من رو حس کرده باشه و برای همین تا این حد تغییر موضع داده. خلاصه این روزا اونقدری بی انگیزه هستم که بعد از خواب 7 ساعته، حوصله تکون خوردن و بیرون اومدن از رختخواب رو ندارم. امیدوارم که این مسافرت یه مقدار من رو سر حال بیاره.

دوستان این روزها بنابردلایلی به شدت به دعای خیر شما محتاجم؛ اگر قابل دونستید، سر نمازهاتون یه یادی از من هم بکنید.

راستی ماجرای نیچر و 58 مقاله رو که تقلب حساب کردن، شنیدید؟ اخیرا نیچر بزرگترین انتشارات پزشکی متوجه موضوع مشکوکی در رابطه با ایمیل های داوران میشه و وقتی سر نخ رو میگیره تا ببینه که ادامه ش به کجا میرسه، میفهمه که اوضاع مقاله های ایران خراب تر از اون حرفاست که فکرش رو بشه کرد و پیرو نیچر، انتشارات اشپرینگر و BMC هم مچ نویسنده های ایرانی رو میگیرن. یه بخشی از مقاله ها که مشکل کپی کردن متن مقاله های خارجی رو داره، اینا به کنار میشه برای خودمون توجیه کنیم که زبان انگلیسی شون ضعیف بوده و نمیدونستن نباید مستقیما کپی کنن. یه بخش دیگه نوشته که مشکلات authorship manipulation داشته که دقیقا نمیدونم منظورشون چی هست (شاید الکی اسم اضافه کردن روی مقاله رو میگن) اما بخش جالب تر ماجرا اون جایی هست که برخی از این مقالات داوری های جعلی داشتن!! یعنی اینکه نویسنده ها داورهایی رو که معرفی میکردن، اسم و رسم شون معتبر بوده اما ایمیلی که برای اونا معرفی میکردن، ایمیلی جعلی بوده و انگار ایمیل های مجله رو به یه نحوی به آدرس دلخواه خودشون ارسال میکردن و بعد هم برای خودشون اکسپت میزدن!!  یعنی وقتی این مورد آخر رو خوندم، داشتم از خنده منفجر میشدم! نکته جالب دیگه این ماجرا اینه که اینا همشون مربوط به پزشکی بودن و عمرا از این کارا سر در نمیارن فقط یه احتمال می مونه و اون اینکه اینا مقالات شون رو به این موسسات خاص برای تضمین اکسپت و چاپ میدادن و اون موسسه ها بودن که این موضوع داوری های جعلی  رو ابداع کرده اند!!

حالا باید منتظر شد و دید که در آینده چند تا از مقاله های رشته های مهندسی لو میرن که اگر لو برن، مطمئنا تعدادشون از 58 تا خیلی خیلی بیشتر خواهد بود.

این وضعیت رو من نتیجه سیاست اشتباه کشور و وزارت علوم برای افزایش تعدد مقالات میدونم و خانه ای که داشتن روی آب بنا میکردن، کم کم در حال فروپاشی است. به نظر شما چند نفر تا حالا با این مقالات دکتری شون رو دفاع کردن و استخدام شدن؟!

پ.ن. گزارش اصلی رو که نیچر منتشر کرده میتونید از اینجا بخونید و لیست مقالات رو هم دانلود کنید. البته امروز تو تلگرام دیدم که یه بنده خدایی زحمت کشیده و اسم تک تک نویسنده های این مقاله ها رو استخراج کرده. بر این اساس یه نفر بوده که اسمش با انتساب به دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله 21 مقاله در بین این 58مقاله داشته؛ یکی دیگه با انتساب به دانشگاه تهران 15 تا مقاله داشته و الی آخر....

خبرای خوب در مورد یکی از دوستام

بنابر دلایلی دوباره پیک کاری من به اوج رسیده؛ یه روز از دنده راست بلند میشم و خوشحالم، یه روز هم از دنده چپ بلند میشم و حوصله سر به سر گذاشتن با دیگران رو ندارم.

همین الان دو سه تا خبر خوب در مورد یکی از دوستام شنیدم که واقعا خوشحالم کرد. با این حال، ته دلم ناراحتم برای اینکه اون هم داره از کشور میره.

دو تا کار هست که باید انجام بدم و از دو هفته قبل همچنان اینا رو عقب انداختم. همین تاخیر هم باعث شده که برای شروع مجدد انرژی و وقت بیشتری لازم باشه بزارم. آخرش نمیدونم کی میتونم خودم رو مجبور کنم که این دو تا رو انجام بدم که اینقدر بابت انجام ندادنشون حرص نخورم.

آخر از همه اینکه اگر قابل میدونید، برام دعا کنید.

زندگی عادی در جریان هست

تو پست قبل گفتم که یکی من رو داره میپیچونه و حرص میده و حالا یه نفر سوم اومده وسط ماجرا، یادتونه؟

بعد از پیدا شدن سر و کله نفر سوم، من دو روزی همه چیز رو مسکوت گذاشتم اما بعدش دیدم که ساکت موندن من به رابطه من با اون شخص سوم آسیب میرسونه و اصلا انصاف نیست و از طرفی با خودم گفتم مطمئنا اون شخص خیلی گرفتاره که برای این موضوع هم از خلوت خودش خارج نمیشه.

من کار اون شخص سوم رو به تنهایی راه انداختم و البته تو ایمیلی که براش فرستادم نوشتم که از فلانی خبری نیست!! و البته کپی اون ایمیل رو هم به همون فلانی!! فرستادم. اون نفر سوم که کلی خوشحال شد که کارش راه افتاده و بنده هم همچنان نشستم به سماق مکیدن!

تازه سه روز قبل، از اون شخص خبری شد که البته من اولش واکنشی بهش نشون ندادم. بعد از دو روز تازه جوابش رو دادم البته گله و شکایت خاصی نکردم (موقعیتم طوری نیست که طلبکار باشم)، فقط بهش گفتم چون مدتی هست که جوابم رو نمیدید، حدس زدم که خیلی خیلی باید گرفتار باشید که از قضا همین طور بوده. البته خوشبختانه گرفتاری شخصی نبوده و فقط گرفتاری کاری داشته.

وضعیت الانم، بعد از خبردار شدن از اون شخص با قبل هیچ فرقی نکرده فقط دیگه بابت اون موضوع حرص نمیخورم. البته همین حرص نخوردن فکر کنم خیلی خیلی مهم باشه.

کلاس زبان این ترم هم بالاخره تموم شد و شنبه فاینال دادیم. برای ترم جدید، ثبت نام نکردم، هم به جهت اینکه یه کمی استراحت کنم و هم به جهت اینکه شاید آبان برم تهران و ترجیح میدم عجله ای برای برگشت به مشهد نداشته باشم و اگر شد یه کمی تهران گردی کنم.

فرصتی برای انتقام....

یه بنده خدایی یه ماهی هست که بدجوری من رو سر کار گذاشته و جوابم رو نمیده!!!

البته میدونم که قصد بی احترامی نداره و مطمئنا مشکلی یا گرفتاری چیزی داره که حتی فرصت فرستادن یه تکست رو هم نداره؛ به هرحال این روزها از دستش نسبتا عصبانی هستم چون حداقل میتونه یه پاسخ بده و بگه مثلا ده روز دیگه یا یه ماه دیگه به این مسئله رسیدگی میکنم!

بر این اساس، امروز عصر داشتم با خودم میگفتم که اگر ازش خبری شد، این بار نوبت منه که جوابش رو ندم تا بفهمه که جواب ندادن چه مزه ای داره!!

حالا از یه نفر سومی خبری شده که با هر دومون دوسته و مطمئنا اون شخص تحت پیگرد من رو از کنج خلوت خودش میکشه بیرون چون مسئله ای که مطرح شده خیلی حیاتیه! الان من موندم چکار کنم، اگر بخوام برم قایم بشم، این نفر سوم این وسط چه گناهی کرده مخصوصا اینکه چند وقت پیش یه لطف بزرگی در حق من کرده؟ اگر هم قایم نشم پس کِی به این فرد اصلِ کاری بفهمونم که بی انصاف من رو تو بی خبری نزار!!! یا بگو آره یا بگو نه!! یا اصلا من رو حواله کن به دو هفته دیگه، به یه ماه دیگه، نمیدونم هر وقت که فکر میکنی بتونی جواب من رو بدی!! بالاخره یه چیزی بگو یا بفرست که حداقل بفهمم زنده ای!!

خداییش ارتباط با آدم ها واقعا سخته؛ تازه اینا جزو خوب ترین آدمایی هستن که من میشناسم.

پ.ن 1.  کامنت های پست قبل رو کم کم تایید میکنم؛ هنوز یه تعدادی هستن که فرصت نکردم پاسخ بدم.

پ.ن 2. کلاس زبانم دوشنبه تموم شد و شنبه فاینال داریم (باید چهارشنبه می بود که بنا بر درخواست بچه ها انداختیمش شنبه). واقعیتش این آخرین ترم UI بود که می رفتم. بعد از این ترم، به گفته موسسه دو تا آپشن وجود داره، یا برم وارد مرحله Advanced بشم یا اینکه برم دوره های FCE و اینجور چیزا. کسی هست که در مورد ادامه دادن کلاس زبان، تجربه داشته باشه و من رو راهنمایی کنه؟ تا جایی که معلم کلاس زبان مون میگفت، دوره Advance از لحاظ فعالیتی که سر کلاس انجام میشه مشابه دوره UI هست، بیشترین تاکید روی اسپیکینگ هست و یه مقدار هم گرامر گفته میشه. در مورد FCE و اینگونه دوره ها میگفت، درسته که اینا هدفشون آماده سازی افراد برای امتحان هست، اما در واقع چیزایی که سرکلاس کارمیکنن کاربردی هستن و روی رایتینگ هم در کنار مهارت های دیگه تاکید ویژه ای میشه. حالا موندم که کدوم دوره رو برم. البته الان کتاب ready for FCE رو نگاه کردم (چند صفحه اولش). به نظر میرسه که یه جورایی بهتر بشه.