مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

حالات استثنایی

تو این پروژه هایی که تا حالا با دکتر ش کار کرده ام، عجیب غریب ترین اتفاقات رخ میدن. یعنی مثلا اگر تو یه آزمایشی احتمال رخداد یه حالت استثنا یک در میلیون باشه، قطعا تو پروژه رخ میده و من این وسط مبهوت و متحیر میمونم که این یعنی چی؟!

از هفته قبل که تلاش میکردم شکل های درخواستی رو تولید کنم، با وضعیت عجیب غریبی برخورد میکردم و فکر میکردم که ایراد از کدهای برنامه ام هست. همشون رو زیر و رو میکردم اما نتیجه همونی بود که از اول بدست آمده بود. از اونجایی که اصلا فکر نمیکردم چنین حالتی وجود داشته باشه، صداش رو هم در نمی آوردم که لااقل از دکتر ش سوال کنم. امشب دیگه مطمئن شدم که اشکال از من نیست اما مغزم داغ شده بود که چرا این وضعیت رخ میده؟! همین جوری از سر ناامیدی تو اینترنت جستجو می کردم که متوجه شدم که این وضعیت، یه حالت استثنایی هست که رخ میده و کاملا هم توجیه منطقی داره. از طرفی خوشحال شدم برای اینکه با موضوعی آشنا شدم که اصلا به گوشم هم نخورده بود و از طرفی لجم گرفت که هفته پیش چرا به فکرم نرسید که تو اینترنت درباره اون مشکل جستجو کنم.

دیروز عصر من رفتم دندانپزشکی و مشخص شد که درد دندونم که هر از گاهی سراغم میاد، مربوط به دندون عقلم هست. دندون های عقلم رو 3 سال قبل میخواستم بکشم (یکیش رو فقط کشیدم) و تنبلی کردم. احتمالا فردا عصر یا هفته آینده میرم دندون های عقلم رو بکشم (احتمالا دو تای پایین رو میکشم).

از دیشب دکتر ش شروع کرده به سوال پرسیدن در مورد اون پروژه اصلی آمریکا که من کلی مرارت کشیدم بابتش و ده ماهی هست که متوقف هست. برای جواب دادن به سوال هاش تا ساعت 4 صبح بیدار بودم و کلی وقتم رو که باید صرف این پروژه فعلی میکردم، گرفت. دیگه صبح براش نوشتم که بقیه اش رو بعد از میتینگ این پروژه انجام میدم!! برای این میتینگ هم نمیدونم چرا من استرس دارم. یکسالی هست که کسی حضورا من رو بخاطر پروژه ها بازخواست نکرده و برای همین کلا یادم رفته چطور باید درس جواب داد، اون هم دکتر ش که یه وقتی اساسی گیر میده!

راستی طی ایمیل های رد و بدل شده کشف کردم که Ian یه درس با دکتر ش داشته یا داره؛ برای همینه که حساب میبره و کار انجام میده!! این هفته هم کلی شکل تولید کرده و متن مقاله رو هم درست کرده، این وسط فکر کنم من دوباره ضایع بشم.

پ.ن 1. جایی که برای دندون کشیدن مطمئن هست، فقط روزهای فرد باز هستن و پنجشنبه ها هم ساعت 4 عصر کار میکنن. هنوز مردد هستم که فردا برم دندونم رو بکشم یا نه، آخه ساعت 8 شب میتینگ داریم با دکتر ش و Ian. 

پ.ن 2. یکی از دوستان تو پست قبل برام کامنتی گذاشته بودن که محتوای اون این بود که یک بعدی نباشید و البته ازم خواسته بودن که بخشی از کامنت شون رو برای نمایش حذف کنم. تو بلاگ اسکای امکان ویرایش کامنت خواننده ها رو نداریم بنابراین من اون کامنت رو کلا تایید نکردم. اما در جواب اون دوستم میخوام بگم که من یک بعدی نیستم؛ اینکه اینجا میام مدام از درس و مطالعه می نویسم بدین معنا نیست که تو زندگی من چیزی بغیر از درس نیست. مطمئنا چیزهای دیگه ای هم هست اما ترجیح میدم که راجع به اونها خیلی اینجا حرفی نزنم. در ضمن در حال حاضر من در مهم ترین سال زندگیم هستم، هر چی امسال بکارم تا 10 سال آینده همون ها رو درو میکنم، پس این یکسال برام خیلی خیلی مهمه. و در نهایت از لطفی که دارید ممنونم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد