مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

هشتمین روز در خانه

الان هشتمین روز هست که من مدام تو خونه هستم و بدجوری این موضوع کلافه م کرده؛ یه مدت کوتاهی دنبال کار گشتم اما به نتیجه خاصی نرسیدم چون متاسفانه من هیچ سابقه کار خارج از دانشگاه ندارم. متاسفانه علت نداشتن سابقه کار به دیدگاه اشتباه خانواده م برمیگرده که موقعی که کارشناسی بودم و پیش از شروع کارشناسی ارشد نذاشتن من برم سر کار به دو دلیل: 1) محیط شرکت های خصوصی برای دخترا خوب نیست 2) اگر پول به دستت برسه، دیگه درس نمیخونی!

خلاصه اینجوری شد که من نرفتم سر کار و بعد هم در دوران ارشد و دکتری فرصتی برای این موضوع مهیا نشد. الان که برای کار اقدام میکنم، می بینم که من چقدر از نیازهای جامعه مون در بازار کار دور هستم. چیزایی که من بلدم، به درد کار کردن در خارج از کشور میخوره که طبق آمار میتونه درآمد 100 هزار دلاری در سال داشته باشه اما با اون چیزا در ایران درآمد 100 هزار تومانی (مشروع*) در سال هم نمیشه داشت. نمیدونم به این وضعیتی که در اون هستم، باید بخندم یا افسوس بخورم.

اما همین قدر میدونم که تو خونه نشستن تمام وقت داره مغزم رو بهم میریزه؛ کلاس زبان نرفتم چون هوا خیلی گرم هست و رفت و آمد 4 ساعته برای 1.5 ساعت کلاس برام سخت بود.

از دیشب به فکر افتادم تا برم سالن ورزشی نزدیک خونمون که پیاده تا خونمون 5 دقیقه راه هست. فعلا تو فکر والیبال هستم. زنگ زدم بهشون و پرسیدم، گفتن سه روز در هفته کلاس هست و 12 جلسه؛ یعنی یه ماه طول میکشه. هنوز برای رفتن مردد هستم اما در کل گرایشم برای رفتن بیشتر هست چون من والیبال بلد نیستم و در دوران راهنمایی و دبیرستان از توپی که به سمتم می اومد، همیشه میترسیدم. اما همیشه دوست داشتم والیبال رو یاد بگیرم. از طرفی والیبال یه ورزش گروهی هست و من برای همین این رو بیشتر از شنا ترجیح میدم. خلاصه باید یه فکری به حال تو خونه موندنم بکنم وگرنه روز به روز کلافه تر میشم.

اگر ایده دیگه ای یا تجربه ای دارید، ممنون میشم به اشتراک بزارید.


*  اینکه داخل متن نوشتم مشروع، از این جهت هست که من با این چیزایی که بلد هستم، میتونم در کار پایان نامه نویسی وارد بشم اما همون طور که میدونید کار صحیحی نیست. این رو که گفتم این حساب رو در مورد باز نکنید که آدم خیلی خیلی درستی هستم، اینجوری نیست؛ متاسفانه در طی سال های قبل به تعداد انگشت شماری این کار رو فقط برای پولش انجامش داده ام.

بعدانوشت. یکی از دوستام با مدرک دکتری به اسم پست دکتری کشور رو ترک کرد تا دوران جدیدی از زندگیش رو خارج از اینجا شروع کنه. من خیلی خیلی خوشحالم که بالاخره تلاشهاش نتیجه داد.

نظرات 19 + ارسال نظر
ftmh شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 02:43

سلام مممنونم

جالبه استاده منم گفت وقت ندارم و اینا، خودت بنویس من امضا میکنم :))) .انگار همه شون مثل هم ان. دوستان دیگ هم پرسیدن گفتن نت پره.
خلاصه ک ممنون همینکه قانون و روال خاصی نداره خیالم راحت شد .

سلام عزیزم
من فقط استاد ارشدم خودش برام نوشته بود و فرستاده بود که البته من نمیدونم چی نوشته!
اون هم چون کل تحصیلات دانشگاهیش (از دیپلم تا دکتری) رو آمریکا بوده، اخلاق آمریکاییش رو حفظ کرده.
موفق باشی عزیزم.

ftmh جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 02:15 http://sarreseed2.mihanblog.com

سلام سمیرا جان...من هم اولین بار از بلاگفا شما رو میخوندم. امیدوارم همیشه همینجور با پشتکار و با اراده باشید براتون صمیمانه ارزوی موفقیت دارم

ظاهرا یک چیزی بین همه ما بچه های دکترا ی سال اخر مشترکه :1)این دغددغه رفتن و موند ن 2)پشیمون شدن ازدکتر اخوندن در ایران 3)نبود شغل درخورمناسب باتوان علمی 4) اساتید راهنمایی که زاهنما نیستن هیچ ببخشید سوهان روحن .منتظرن ما براشون علم بیاریم ایده بیاریم و تبدیل بشیم به دستگاه چاپ مقاله 6) افسردگی روحی

ببخشید ، من دیدم اینجا همه مینالن گفتم ابراز همدردی کنم اخه منم اشنام با این موارد و البته الان پوست کلفت شدم . خداوند خودش کمک کنه و نتیجه زحمت هیچکس رو بی ثمر نزاره به حق این شب ها و روزها

سلام عزیزم
چقدر خوب و منظم خصوصیات بچه های دکتری سال آخر رو نوشتید. تک تک اونا در من صدق میکنه.
و درمورد جمله آخر: الهی آمین

نسیم چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 22:09

سلام سمیرا جان
من دانشجو ارشدم. یه دانشگاه خوب و امکان اپلای دارم. البته امسال مقاله ندارم میشه سال دیگه
ولی مشکل اینه که من بیماری دارم که چتدوقت یه بار حالم بد میشه که دکتر لازم دارم و .... خلاصه باید حتما یکی باشه. و البته دوری هم سخته. اینا مشکلم هست با اپلای.
ازدواج هم تا حدی هست چون بعد دکترا دیر میشه یه کم.

راستشو بگم دلیل دکترا خوندنم اینه چند سال برم خارج و اینکه حس میکنم بعدا پشیمون میشم. یعنی یه روزی بالاخره باید بخونم.

ما تو شهر کوچیکی هستیم و حسم اینه که اعصاب سروکله زدن با دانشجوهای درس نخون یا سطح پایینو ندارم.

حالا زده به سرم که بعد ارشد بی خیال دکترا شم و تو همون شهر خودمون یه کار آزاد راه بندازم.
نظر شما چیه؟

ببخشید که وقتتو گرفتم

سلام عزیزم
با این شرایطی که گفتی، اگر امکان راه اندازی کسب و کار داری، شدیدا بهت توصیه میکنم که این کار رو انجام بدی. دیگه الان همه دارن دکتر میشن و پوریشن اجتماعی خاصی براش وجود نداره. در یک کلام نتیجه بدست آمده نسبت به انرژی و اعصابی که میزارید، ارزش نداره.

اون روی سگ من نوستالژیک سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 22:47 http://.blog.ir

سلام عزیزم
دقیقا منم پارسال اسفند که دفاع کردم خوشان خوشان اومدم برای کار و... و دقیقا به همین بی تجربگی و خامی خودم در مورد مقاله کار تو کشورم پی بردم.
و الان یک سال دقیقا دارم پایان نامه می نویسم و همیشه هم به اون دید خوبی نداشتم وشغلی نیست که من قبولش داشته باشه ولی واقعا در شرایط فعلی مجبورم انجام بده دیگه کاری که نیست:(
ما استاد خوبی داریم و من ودوستم خصوصی میرم کلاس ینی جوری شد که کلاس ما برای امریکن فایل در سطح کتاب 3 فقط من دوستم بودیم که استادمون چون خودش رئیس اموزشگاست مارو قبول کرد و الان واسه ماه رمضون کلاس گذاشت 9 ونیم شب تا 11 ونیم .هفته ای سه جلسه.از این لحاظ شانس اوردم

سلام دوست خوبم
همین قدر که یه کار پیدا کردید، فکر کنم باید خوشحال باشید
در مورد کلاس زبان، چه خوب که اینجوری کلاس رو ادامه دادید اگر چه که تایم کلاس ها خیی دیر وقت هست

نگار سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 08:40

البته اون آشنامون هم گفت که هزینه ها و نحوه ی پول خرج کردن اونجا متفاوته ولی باز هم تاکید کرد که در هرصورت رفاه عمومی مردم به مراتب بهتر از اینجاست...امااوضاع تحصیل کرده ها اینجا چطوره؟! ... ولی جدی گفتم شما به نظر میاد رزومه خوبی دارید و من فکر میکردم شما حداقل از نظر کار خوب ساپورت باشید... در هر صورت منم براتون ارزوی موفقیت دارم

در مورد رفاه که اصلا حرفی نیست؛ والا به نظرم هند هم زندگی میکردیم، اوضاع مون بهتر از وضع فعلی می بود.
در مورد کار پیدا کردن همونطور که گفتم متاسفانه چیزی که من بلد هستم مطابق بازار کار خارج از کشور هست نه ایران!
برای ایران باید خودم رو آپدیت کنم

نگار دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت 22:48

سلام سمیرا جان.. وقتی کسی مثل شما که دانشجوی موفق دکترا هستید و تجارب خوبی هم دارین این حرفا رو بگین پس من که جای خود دارم.. منم ارشد از دانشگاه دولتی هستم خیر سرم ولی هیچ جا کار مناسبی پیدا نکردم.. پارسال یه مدت رفتم تو یه شرکت خصوصی کار کردم که به نظرم هم کارشون مسخره بود و هم درامدش... به عنوان مسئول فنی رفتم اونجا ولی کاری بود که یه دیپلمه هم میتونست انجام بده و صرفا به خاطر اعتبار و مجوز شرکتشون میخواستند ارشد باشه... و درامدی که با احتساب هزینه رفت و امد اصلا صرف نمیکرد... خیلی جاها سرزدم و رزومه دادم اما یا خبری نشد ازشون یا شرایط کاریشون واقعا مناسب نبود... پارسال خیلی دلم میخواست بتونم واسه دکترا از یه جا پذیرش بگیرم تا از این شرایط بلکه راحت شم اما خودم میدونم واقعا با این شرایط و سختی هایی که اینجا تحمل کردم واقعا از درس و تحصیل خسته شدم و حوصله ادامه تحصیل ندارم و از طرفی در خودم هم توان روحی و جسمی لازم رو برای تنها ودور از خانواده زندگی کردن رو نمیدیدم ... حالا بحث زبان و مدارک دیگر که بماند... برای همین این قضیه هم منتفی شد ... حالا از زور بیکاری و اعصاب خوردی (چون در حال حاضر فقط کلاس زبان میرم) میخوام کلاسای تربیت معلم رو برم و برخلاف علاقه واقعیم بلکه برم تو مدارس غیر انتفاعی تدریس کنم و شاید فرجی شد و استخدام اموزش پرورش شدم... واقعا حالم از شرایط اینجا بهم میخوره... دلم میخواد برم خارج از کشور... ولی فعلا نه به قصد تحصیل... که اونم توانایی مالی و چیزای ذیگه لازم داره... یکی از اشناهامون ساکن انگلیسه میگفت حقوق یه کارگر ساده اونجا چندبرابر ما تحصیل کرده های اینجاست

سلام عزیزم
لطف داری، اونقدرها هم که فکر میکنی، موفق نیستم.
امیدوارم بهترین اتفاقات برات تو زندگی بیفته و به اون جایگاهی که حقت هست برسی.
فقط یه نکته رو لازمه که اضافه کنم و اون اینکه همیشه نسبت درآمد و هزینه رو با هم درنظربگیرید و با اینجا مقایسه کنید. البته که با درنظر گرفتن اون نسبت هم اوضاع مشاغل کارگری نسبت به وضع موجود اینجا بهتر نباشه، مطمئنا بدتر هم نیست.

شکوه یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 23:07

وای بچه ها به خدا از این همه آه و ناله که کردین دلم پوسید
بس کنید یه کم خودتونو جمع و جور کنید نا سلامتی جونید
لابد فکر می کنید نفسم از جای گرم در میاد نه منم شرایطم مشابه خیلی از شماهاست توضیحی نمی دم که منفی بافی نشه
ولی آخه تا کی باید غصه بخوریم تا کی لذت از زندگی نبریم تا کی منفی بافی کنیم بلندشید دست به زانو بزنید و هرکاری می خواید انجام بدید خوب بدید
از وضع زندگیمون راضی نیستیم خوب باید تغییرش بدیم مگه با غصه خوردن کاری حل میشه
اگر کسی برامون کاری نمی کنه خودمون چرا باید این قدر به خودمون ظلم کنیم اینقدر غصه بخوریم
بسمون نیست این همه رنج کشیدن
آقا حقوق بهمون کم می دن خوب بدن دسمون درد نکنه که همون حقوق کم را با این همه سختی و با زور بازوی خودمون در آوردیم نوش جونمون میشینیم با پولمون یه نون و پنیر به دل می خوریم یه فیلم توپم که اون افرادی که دارن چندین برابر ما در میارن یک کلمه هم ازش چیزی نمی فهمن، میزاریم نگاه میکنیم و لذت همونو می بریم آخه یه کم با خودمون مهربون باشیم

شکوه جان گاهی وقتا درد و دل کردن و بازگو کردن مشکلات اندکی از بار روانی منفی قضیه کم میکنه. اما حرف شما رو هم قبول دارم، نمیشه یک جا نشست و فقط غصه خورد.

غزل یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 15:25

ممنونم سمیرا جان از راهنمایی هات. راستش حرفهاتو قبول دارم بواسطه تدریس ام دیدم ک حتی سراسری شهرستان هم بعضا ضعیف هستن چه برسه ب پیام نور و غیره.برای همین هیات علمی شدن در حایی ک دانشجو ارشد هنوز نداره و نمیتونه ادم ایده های پژوهشی اشو به حریان بندازه برای ماها سخته ولی من میگم و لو موقتش حداقل مشکل مسایل مالی رو برطرف میکنه.
.
راستش مقاله چتدتادرو دوستم هست کارای مشترک داشتم با رشته ها دیگه ولی اینقد افسرده و بی انگیزه بودم این مدت ک از هرچی نوشتن مقاله است فراری بودم. :(
دردمورد پست داک برای رشته ما دیدم سال بالایی هامون جاهای خوب رفتند یکیشون هاروارد هست الان. نمیدونم شانسه داشته یا نه یا چیز دیگه ولی اینکه هر سه مقطعش ایران بوده ولی پستداک هاروارد پذیرش گرفته با کلیه فاند هاش به نظرم جای امیدواریه اخه هاروارد برای رشته ما جزء بهترین های دنیاست.تو هم به نظر م کار خوبی نیکنی تلاشت و برای پست داک د ادامه میدی . ایشالا پذیرش میگیری مخصوصا ک با استاد امریکات مقاله داری به نظرم این خودش یک پوین مثبته. ب نظرم خود پستداک هم میون بر خوبی هست برای رفتن به اونور و دیگه برنگشتن.

اینکه تو رشته های شما پست داک خوب میگیرن، خبر بسیار عالی ای هست. از امروز شروع کن به کار و تلاش فقط به این امید که رزومه ات رو فوق العاده کنی و زبانت رو هم دوچندان تقویت کنی. یه مقدار ذهنت رو روی موضوع پست داک متمرکز کن تا از اون حالت بی انگیزگی بیای بیرون و دو موتوره کار کنی. در مورد کار موقت هم موافقم. کار موقت بهترین راه برای ایجاد تنوع و همچنین رفع موقت مشکلات مالی است.
برات آرزوی موفقیت میکنم

سمانه یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 15:11

میشه اگه امکانش هست بگید چرا اون هیات علمی رو نمیرین من که آرزوم بود هیات علمی بشم. اگه بده بگید ما که دستمون بهش نمیرسه غم نخوریم

اون رشته دقیقا منطبق بر رشته اصلی من نبود. یه حساب دو دو تا چهارتا کردم و دیدم که اگر برم اونجا، صرفا درس های پایه رشته خودم رو که دو سه تا بیشتر نیستن باید تمام مدت درس بدم و بعد میشم استاد سرویسی که برای پر کردن ساعات موظفی باید برم گروه های دیگه و درس هایی که در رشته مون چرت و پرت محسوب میشه رو درس بدم.
درکنار اینها، بحث ارتقا هم هست؛ مطمئنا دانشجویان انگشت شماری میان سمت من (چون اکثرا ترجیح میدن تو رشته خودشون کار کنن) و بنابراین بدون داشتن دانشجوی کافی و با انگیزه جهت کمک در امر پژوهش من بطور کامل به بن بست علمی میرسم. شاید ابتدای امر این موضوعات چندان نگران کننده به نظر نیاد، اما مطمئنا بعد از گذشت دو سال تمام اینها سر باز میکنن و اونوقت آدم نه راه پس داره و نه راه پیش.

اکبر یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 15:00

من خودمم دکترا می خونم ترم 7 هستم دانشگاه دولتی، خوشبختانه تو یک ازمون شرکت دولتی قبول شدم و به این زودیا شروع به کار می کنم استاد راهنمام خیلی ادم بی منطقیه و احتمالا با شنیدن کار کردنم اخراجم کنه با این وجود تصمیممو گرفتم و می خوام برم سر کار، به نظرم اگر کار دولتی مربوط به رشته تون هست از دست ندید. چون بهترین گزینه می تونه باشه. درس خوندن بعد از لیسانس فقط وقت تلف کردنه من خودم هیچی بهم اضافه نشد جز اینکه از قافله هم سن و سالام عقب موندم. اگرم موقعیتتون جور هست خارج از کشورم فکر کنید ولی من فکر می کنم اونجاهم واسه حداقل ها باید بجنگیم

براتون آرزوی موفقیت میکنم؛ با استادتون صحبت کنید و وضعیت بد اشتغال رو براش شرح بدید (اگرچه خودشون هم میدونن)، انشاالله که مشکلی پیش نمیاد.
در مورد خارج از کشور هم حرفی که زدید صحیح هست؛ اونجا براحتی افرادی رو که نیازهای شرکت رو برآورده نمیکنن و کارشون کیفیت لازم رو نداره، اخراج میکن! بنابراین اونجا هم باید به شدت پویا بود و کار کرد. تنها مزیت اونجا نسبت به اینجا بحث کیفی زندگی هست.

زری یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 11:00

بچه های پیام نور دو دسته اند یا از تنبلی اومدن یا لیسانس دوم شونه و برنامه و هدف دارن برای زندگیشون به همین دلیل به نظرم از غیر انتفاعی راحتتری مخصوصا که برای هر درس چهارجلسه داری و فقط مطالب مهم رو میگی. به نظرم راحتتر و سبکتتره برای کار کردن. میخوای یه پرس و جویی کن.
سمیرا جان اگر هدفت رفتنه، خیلی رو بازار کار فکر نکن چون انرژی زیادی ازت میگیره و تجربه اش هم بعدا به کارت نمیاد چون هیچ جا مثل اینجا نیست که بگی حالا هر چی تو محیط کار یاد بگیرم بعدا استفاده ام میشه. راستی کلاس زبان تو موسسه ها را پرسیدی؟ شاید خوب باشه.
موفق باشی

در مورد برگشت به تدریس در دانشگاه، هنوز مردد هستم. به اندازه وقت و انرژی که آدم میزاره نتیجه ای نه مالی نه روانی بدست نمیاد. حداقل از بازار کار بخش مالی قضیه مطلوب تر هست.
در مورد کلاس زبان هم خیلی علاقه ای به تدریس ندارم، مگر اینکه بخوام در زمینه ترجمه و ویرایش و اینجور چیزا یه فعالیتی انجام بدم.

غزل یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 00:36

.بله متاسفانه تو ایران همه کارهای علوم پایه ا میشه مقالات اکادامیک که ارتقاو تشویقی اساتید محترم و ساپورت کرده بعد هم خاک میخوره . برای کاربردی شدنش هم که یک دیوار بزرگ هست بین دانشگاه و صنعت .

هم دوره ای های خودم بورس شدنداز تهران گرفته تا شهرستان و ازاد ، اونهایی هم ک پارتی نداشتند رفتن اونور و خودشونو راحت کردند که از این بین دوتاوشن هم از دکتری انصراف دادن و رفتند. صنعت هم ک هر چند سال یکبار میگیره فقط اقا ...
راستش من خودمم به فکر ررفتن هستم و چند تا جایی و مد نظرم هست
ولی فعلا شرایطم اصلا جور نیس تا حداقل یکی دوسال،
این تاخیر در دفاع و رفتارای استادراهنما بدجور عصبی ام کرده . حتی حاضرم توی این مدت دانشگاه درجه سه هم برم ولو موقت و از بیکاری بیام بیرون، نمیتونم هم انصراف بدم برام نمیصرفه .
ناشکری هم خیلی کردم تو این مدت نمیدونم واقعا عدالت خدا کجاست:(( ببخشید ک اینقد موج منفی میدم.

خوشبه حال شما رفتی فرصت اونجا استاد خوبی و میشناسی و میتونی اونجا پذیرش بگیری و در ضمن زبانت و هم تقویت کردی . ایشالا شاهد خبرهای خوب باشیم از شما دراینده.

ببین غزل جان،
این دوره رو هممون داشتیم و داریم و خواهیم داشت. من هم با این احساساتی که گفت غریبه نیستم و میزان کلافگی روحی ت رو میتونم حس کنم.
از اونجایی که گفتی تا یکی دو سال دیگه نمی تونی جایی بری، بهت پیشنهاد و توصیه اکید میکنم برای همون دو سال برنامه ریزی کنی. اول اگر زبان انگلیسی ت فول نیست، زبان رو بطور جدی مطالعه کنی و بعد شروع کن به تولید و چاپ مقاله با انگیزه پر کردن رزومه. ببین با مدرک دانشگاه های ایران پست داک به سختی گیر میاد (برای مهندسی اینطوریه و از علوم پایه خبر ندارم) پس تو باید رزومه ت خیلی قوی باشه تا بتونی یه جای خوب برای خودت دست و پا کنی. در آخر دو سال اگر تونستی بری که خب رفتی، اگر هم نشد مطمئنا چیزی از دست ندادی و این دوسال رزومه ت برای همین شرکت ها و دانشگاه های ایران هم فوق العاده شده. پس حرص نخور و این دو سال رو هم تا جایی که میشه کار کن و رزومه ت رو قوی کن.
در مورد استخدام در دانشگاه ها، باید بگم که متاسفانه تو دانشکده ما حداقل 4 نفر رو میشناسم که بورس دانشگاه های دولتی و معتبر هستن و الان به دلیل اینکه تازه فهمیدن دنیا دست کی هست، به شدت از بورس شدنشون و دادن تعهد دو برابر تحصیل پشیمون هستن و پولی هم برای بازخرید اون مدت ندارن. دانشگاه ها اوضاع خوبی ندارن مخصوصا اون درجه 2 و 3 ها که دیگه آخر خط هستن؛ کلا میشن بن بست علمی برای افرادی مثل شما؛ نه بودجه ای برای اختصاص به پژوهش دارن و نه دانشجویان قوی که شما بتونید ازشون برای تحقیق کمک بگیرید.
در مورد خودم هم صرفا باید بگم که خودم امید چندانی به گرفتن پست داک از استاد آمریکام ندارم چون اونا بعلت رشته شون مباحث ریاضیاتی خیلی قوی ای داشتن که من از پَسِش بر نمی اومدم و برای همین زمینه ای که اونجا فعالیت کردم یه مقدار از زمینه اصلی و دقیق اونا دور بود. با این حال، ناامید نیستم و همچنان دارم تلاش میکنم.

سمانه شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 22:58

یه دانشکده بود باهتون خیلی قبل از رفتن به بلد کفر مصاحبه کردن اون مگه نمیخواننتون؟ از خداشون که باید باشه

چرا اونا میخواستن اما من نظرم عوض شده

AM شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 22:54

سلام خانم دکتر. اینجا همه دوستان تجربیات و مشکلات خودشون را گفتند. گفتم شاید من هم تجربه خودم را بگم از این جهت که با بقیه متفاوت هست شاید مفید باشه. همونطور که میدونید از بهمن 94 توی اداره کل راه و شهرسازی استان اصفهان رفتم سره کار (استخدام پیمانی). بعد از گذشتن از پروسه 3 سال و 8 ماهه (استخدام طرح مهرآفرین دولت قبل هستم.) نمیدونم میتونید باور کنید یا نه ولی دریافتی من این 4 ماهی که حقوق گرفتم ماهی 856 هزار تومن بوده! (اگه شک دارید یوزر پسورد سامانه رو بدم خودتون چک کنید) این درآمد به طور متوسط حدود درآمد هفته ای من در شغل قبلیم (تهران شرکت مشاور خصوصی حدود ماهی 3 تومن دریافت میکردم) هست. با این تفاوت که با توجه به قانون منع مداخله کارکنان دولت اساسا حق ثبت هیچ نوع شرکتی را هم ندارم. (یه شرکت کوچولو ثبت داشتم کلا سهام شرکتم را فروختم) در ضمن بدون اینکه اختیاری داشته باشم فرستادنم اداره پیمان رسیدگی و کارشناس انعقاد قراردادها شدم. از کارم خوشم میومد تا اینکه به خاطر رک و راست بودنم و همکاری غیررسمی نکردنم با بعضی از همکارها و پرسنل چند بار تا مرز تبعید شدن به ادارات شهرستان پیش رفتم و خلاصه شرایط خوبی ندارم. به حدی که الان کاملا ساکتم و تحمل میکنم تا فرصت پیدا کنم از این قسمت فرار کنم. در کل جنگ روانی، درآمد فاجعه بار و در معرض فسیل شدن توی ادارت دولتی اساسا تجربه ای هست که به نظرم ارزش نداشت براش این همه صبر کنم. تنها امیدم به جذب هیات علمی هست که از اینجا نجات پیدا کنم. بهترین حالت در بازار کار کار کردن در مغازه اجدادی یا به هر شکلی بچه پولدار متولد شدن است. بدون سرمایه وارد بازار شدن یعنی کار با حداقل دریافتی برای سود بردن دولت یا دیگران. از بس که فضای کسب و کار هم بسته و ریسکی شده عملا کارهای با ایده های خلاقانه و بعبارتی کارآفرینی در حد جوک میمونه.

سلام دوست عزیزم
ممنون که تجربه تون رو در اختیار گذاشتین؛ خیلی ها مثل من از این وضع اسفناک پرداخت در ادارات دولتی خبر نداشتیم. به جذب هیئت علمی هم خیلی دل نبندید، وقتی واردش میشید می بینید که سرابی بیش نبوده مگر اینکه دانشگاه های درجه 1 تهران بتونید پست بگیرید.
امیدوارم که بهترین ها تو زندگی براتون پیش بیاد.

غزل شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 18:06

شهرستان ما کوچیک هست و خیلی از امکاناتی ک میخوام و نداره تو خونه موندن و کار یانجام ندادن به شدت افسرده ام کرده . نوشتن پاایان نامه ام هم تموم شده و فعلا چلنج باابستاد راهنما و تحمل میکنم

بخشید که خیل یحرف زدم و خودمو تخلیه کردم. ب دنبال گوش شنوا میگشتم:(


ولی ازمن به شما نصیحت
از اونجاییکه فساد اداری بیداد میکنه در جامعه ما، برای یافتن شغل شما هم اگر میخوای کار پیدا کنی اول بند پ و پیدا کن اتومانیک رشته ات به شغل ات مرتبط میشه ... ود ر زمینه کارهای دیگه شهرتون ک یک شهر بزرک هست که ب اندازه کافی امکانات داره و موسسات و شرکتهای خصوصی و غیره داره ..توی شهرهای کوچیک بیشتر مراکز دولتی هست و برایر فتن به اونجا هم ک بند پ قوی میخواد.

ب براتون ارزوی موفقیت دارم ایشالا در اینده شاهد دیدن پست های بهتر و خیرها یخوب از شما باشیم.

ای وای، متاسفم که اینا رو میشنوم. امیدوارم که هر چه زودتر استاد راهنماتون دلش نرم بشه و اجازه دفاع بده.
متاسفانه تو کشور ما بی عدالتی بیداد میکنه، جنسیت بر شایستگی ترجیح داره و همین موضوع روز به روز کیفیت رو میاره پایین. از وقتی رفتم آمریکا و دیدم نگاه اونجا به علوم پایه چجوریه و با کشور خودمون مقایسه کردم، واقعا دلم گرفت. اینجا متاسفانه افراد و مسئولین دید چنان خوبی نسبت به رشته های علوم پایه ندارن چون نمیدونن که چجوری ازش استفاده کنن و بنابراین همه به سمت علوم مهندسی روان میشن. اما آمریکا ارزش یه مدرک علوم پایه خیلی بیشتر از مهندسی است چون اونا پایه های علم رو بنا میزارن.
عزیزم اگر شرایط برات مهیا است، به فکر رفتن باش؛ 10 سال دیگه هم اینجا بمونی، هیچ چیزی عوض نمیشه. حداکثرش اینه که تو پیام نور یا دانشگاه های درجه دو و سه استخدام میشی که تازه یکسال بعد میفهمی چه اشتباهی کردی و خودت رو تو چه بن بست علمی بزرگی قرار دادی. منتظر نشین و حتما یه کاری بکن، حیفه علم و اطلاعاتت هست که تو خونه فسیل بشه.

غزل شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 18:03

سلام .از زمانی که توی بلاگفا بودی تا به الان پست های شما ور میخوندم به صورت خاموش دیر به دیر ،به این پست که رسیدم واقعا بدجور داغ دلم تازه شد چون توی شرایط هستم و راه حلی ندارم:(

سراسری تهران ،ترم 9 و نزدیک به دفاع دو مقاله اکسپت دارم و سومی هم ریوایز بزرگی خورده که نیاز به رفتن ازمایشگاه هست . اینقدر در.طول این دکترا خوندن زجر کشیدم که الان قادر نیستم کار ی انجام بدم حتی این ریوایز. استاد محترم سر این رویوایز اجازه دفاع نمیده ، راضی نمیشه پسش بگیره بفرسته جای دیگه .و این چهارسال استاده محترم نه تنها به خودش زحمتی نداده بلکه الان تیکه هم میپزونه و مقایسه هم میکنه که فلان دانشجو فلان جا چاپ کرده.

در شرایط خیلی بدی هستم الان اومدم خونه و فقط جملات تکرای میشنوم ک کی تموم میکنی کجا سرکار میری ، رشته من علوم پایه هست و گرایشم شدیدا به صنعت وابسته هس . سال قبل صنعت مورد نظز اعلام نیاز کرد ولی فقط اقا گرفت.
.اکثرجاهاا ک رفتم میگن مرتبط نیس با رشته ام یا میگن مجوز نداریم . باید ازمون کلی از وزارت اعلام بشه بعد. یک جای دیگه هم اخر سر جای من کسیو گرفتن که ارشد دانشگاه ازاد بود که یک چکیده کنفرانسی کل رزومه اش بود. ..... اعتراض ام هم فایده نداشت.
هیات علمی که خودتون میدونید فراخوان ها فرمالیته است و طرف از قبل مشخص شده.

درشرایط خیللی بدی هستم ناامیدم :(

سمانه همون خواننده قدیمی سابق شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 14:04

سلام شما که فکر کنم راحت هیات علمی میشین اصلا جوش نزنید برای کار. راستی رمضان سخته کلاس ورزش. کلاس خط و .. فکر کنم راحت تر باشه. التماس دعای زیاد برای خواننده هاتون بخصوص خودم از تون دارم.ممنونممنون

سلام عزیزم
از قضا هیئت علمی شدن برای من هم کار راحتی نیست مگر در شهر های دورافتاده یا دانشگاه های درجه دو و سه! بنابراین، من کلا انگیزه و علاقه ای برای هیئت علمی شدن ندارم و کار آزاد رو ترجیح میدم چون در هر زمان میتونم برای آینده برنامه ریزی کنم.
من هم از خدمت تون التماس دعا دارم.

سمیه شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 13:27

شرایط من هم تا حدود بسیاری زیادی مشابه شرایط شما هست..من در مورد ورزش به شما شروع ورزش پیلاتس رو پیشنهاد میکنم..اطمینان داشه باشید در این شرایط از نظر روحی و جسمی کمک بزرگی به شما خواهد کرد....با مهر

اسم پیلاتس رو زیاد شنیدم؛ تو اینترنت درباره ش یه جستجو میکنم ببینم که چجور ورزشی هست. ممنون عزیزم

شیشه شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 13:16 http://www.sangoshishee.blogsky.com

متاسفانه وشعیت بازار کار در ایران خیلی بده . برای تحصیلات ارزشی قایل نیستند . ارزش یه دیپله تایپیست با 5 سال سابقه کار بیشتر از یک ارشد یا دکتراست . سعی کن برای شذوع id علمی کاربردی و پیام نور رو بگیری . درامد زیادی نداره اما رزومه خوبی میشه ، بعد سعی کن برای خودت کار کنی
من هم همین مشکل شما رو داشتم تا اینکه وارد بازار بورس شدم . مقاله می نویسم و کارهای مختلف شخصی انجام میدم
موفق باشی

در مورد بازار کار دقیقا همین طور هست که میگید که البته از دید کارفرماها حق هم دارند چون مسلما به یه نفر با مدرک بالاتر باید حقوق بالاتری بپردازند در حالی که درآمدشون آنچنان نیست.
در مورد علمی کاربردی و پیام نور، ترجیح میدم سمت اینها نرم؛ همون اعجوبه های دانشگاه های غیرانتفاعی رو که تجربه کردم، برام کفایت میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد