مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

لقب

عیدفطر رو خدمت همگی تبریک میگم. واقعیتش از اینکه زندگی به روال سابقش برمیگرده واقعا خوشحال هستم چون برنامه ریزی توی ماه رمضان واقعا برام سخت بود و نتونستم خودم رو خیلی تطبیق بدم.

این روزها خیلی کار خاصی نمیکنم؛ البته این وضعیت بعد از تلفن بی ربط و پر از چرت و پرت استاد راهنمام شروع شده و نمیدونم این وضعیت من که ناشی از لجبازی  درونی است، تا کی ادامه داره. همین قدر میدونم که دارم خودم رو در فضای مجازی از دسترس خارج میکنم تا استادم با چک کردن اکانت هام تو research gate و linkedin بحث های الکی و مزخرف راه نندازه. نکته جالب اینه که از اونجایی که تو کانادا کلا بیکار هست، میشینه اکانت های بچه ها رو چک میکنه و بعد هم احساس زرنگی بهش دست میده!! فکر میکنه چقدر باهوشه!!! حالم از اخلاقیات و سیستم اینجا بهم میخوره. (یه زمانی تو ذهنم برام سوال شده بود که چرا دکتر ش بغیر از صفحه خانگیش هیچ اکانتی نداره و فکر میکردم که اصلا خوب نیست. با توجه به اتفاقاتی که این هفته های اخیر برام افتاده، الان ترجیح میدم که به روش دکتر ش عمل کنم و هیچ اکانتی نداشته باشم.) خدا آخر و عاقبت من رو با اینجا به خیر بگذرونه.

مثل اینکه استادم شهریور قراره بیاد ایران؛ واقعیتش دعا میکنم که نیاد، برام هم اصلی فرقی نمیکنه که دلیل نیامدنش میتونه چی باشه اینکه ترجیح بده پیش خانواده ش بمونه یا احیانا هواپیماش گم بشه(خخ). یه سری حرفا تو دلم مونده که دلم میخواد یه روزی بهش بزنم و بهش بگم که افتضاح ترین و .... استاد و معلم که به کنار، بدترین آدمی بوده که تا حالا باهاش سر و کار داشتم.

بگذریم....

بچه های دکتری دانشکده مون یه گروه تلگرامی زدن که من هم عضو هستم. در اون گروه یه تعداد دفاع کردن و یه تعداد مثل من هنوز دفاع نکردن. تو اون گروه، وقتی میخوان هم رو مخاطب قرار بدن، حتما کلمه دکتر رو قبل از اسم طرف میزارن حتی اگر با هم دوست صمیمی هستن. واقعیتش سر این موضوع حرص میخورم؛ یکی از بدترین چیزها تو فرهنگ ما همین لقب هست که نشانه احترام هست اما در واقع یه جورایی چاپلوسی و طبقه بندی افراد هست. اینکه یه نفر دکتر هست و یه نفر کارگر، تو جامعه ما متاسفانه فرق شون از زمین تا آسمون هست در صورتی که هر دو انسان هستن و تفاوت این دو در استعداد خدادادی و چه بسا امکانات خانواده پدری و محل سکونت است. به نظر من لقب فقط افراد رو از هم دور میکنه و یه حصار نامرئی بین افراد میکشه. در مورد خودم، همونطور که قبلا هم گفتم، وقتی کنکوری بودم، همیشه میگفتم باید برم رشته مهندسی چون از اینکه بهم لقب مهندس بدن، خوشم می اومد. اما انصافا از سال دوم به بعد دیگه این موضوع برام جالب نبود و برعکس خیلی خوشم هم نمی اومد. الان هم چه قبل دفاع چه بعد دفاع اصلا از لقب دکتر و اینجور چیزا خوشم نمیاد. همون ذکر کردن فامیلیم خوبه.

پ.ن 1. یادمه که تو یکی از ویدئوهایی که مارک زاکربرگ گذاشته بود، خودش میگفت که «خیلی ها من رو نابغه میدونن اما واقعا اینطور نیست؛ مطمئنا در سراسر دنیا افراد زیادی هستن که استعداد و بهره هوشی شون از من هم بالاتر بوده و هست. من تنها شانسی که آوردم اینه که در کنار داشتن این استعداد، امکانات هم داشتم و اینها هر دو کمک کردن تا من به موفقیت برسم.»

پ.ن 2. در مورد حرفایی که تو این پست زدم، من رو قضاوت نکنید چون در مورد رابطه من و دکتر ف و جزئیات ماجرا اطلاعات کاملی ندارید.

نظرات 11 + ارسال نظر
دیمن یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 19:01

سلام سمیرا جان عید فطر رو بهت تبریک میگم و امیدوارم که این دوران رو هر چه سریعتر طی کنی. من دوستان زیادی دارم که کلا دفاع و وضعیت دکترای ایرانشون رو بیخیال شدن و رفتن خارج از اول شرکت کردن چون تحمل این مشکلات رو نداشتن ولی امیدوارم برای شما تا این حد مشکل نباشه

سلام دوست خوبم. ممنونم عزیزم.
از این داستان ها متاسفانه زیاد شده

زری یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 09:47

میگما یه وقت اینجا را پیدا نکنه
بیخیال عزیزم کارت را بکن و دفاع کن. نگران ریکام هم نباش هر چی و هر جا قسمتت باشه همون منتظرته

فاطمه جمعه 18 تیر 1395 ساعت 20:54

سلام اول امیدوارم که دفاعت عالی بشه و دوم خیلی خیلی از نوشته هات حال کردم من کنکوری ام و دوست دارم پزشک شم و عاشق جنبه ی انسانی این رشته ام ولی ناخوداگاه جنبه های دیگه هم از ذهن ادم میگذره که برای هر کسی فریبنده است و خوب تا در موقعیت ش قرار نگرفتی و از دور داری بهش نگاه میکنی این شکلیه متاسفانه اگه من بودم اخرش یه حرکتی رو این استاد میزدم که کف کنه با این خصوصیاتی که شما گفتی به نظرم حقشه

سلام عزیزم
من رشته پزشکی نمی خونم و دانشجوی دکتری یک رشته مهندسی هستم.
همیشه ابعاد یه مسئله ساده نیست و باید به تبعاتش هم توجه کرد. (این رو در مورد جمله آخر گفتم)

اکبر جمعه 18 تیر 1395 ساعت 13:05

متاسفانه اساتید ما نه از نظر علمی قابل هستند و نه از لحاظ اخلاقی من همونطور که گفتم استخدام شدم و به استاد راهنمام هم اطلاع دادم متاسفانه بعد از 7 ترم فعالیت شبانه روزی براش سخنانی گفت که حاضر نیستم حتی در صورت فارغ التحصیلی یک لحظه بگم که فلانی استاد من بوده. عملا نشون داد که هدفش صرفا بهره کشی بوده اونم یک بهره کشی که عملا هیچ فکری توش نیست و به هیچ برداشتی منجر نخواهد شد!!! متاسفانه حس احترامی که جامعه ما در مورد اساتید و افرادی که با لقب دکتر دارن، داده، حالت اغراق امیز دارد به همین خاطر به راحتی به ادم می گویند که من در نقش کارفرمای شما هستم و منم که اجازه زندگی در این برحه را به شما می دهم و هیچ مسئولیتی در مورد اینده دانشجوی دکترا ندارم. متاسفانه ضعف علمی و منطقی موجود در این گونه اساتید با حس عجیب حسادت در امیخته و وقتی کسی را می بینند که پیشرفت می کند از هیچ راهی برای سنگ انداختن دریغ نمی کنند. چرا که با موفقیت دانشجوی دکتری عملکرد زندگی و اجتماعی و علمی خودشان است که زیر سوال می رود.

متاسفانه تک تک مواردی که گفتید، در مورد استاد من هم صدق میکنه. واقعیتش اینه که این مشکلی که من الان باهاش دارم، قطعا فقط قبل از دفاع نیست. بعد از دفاع برای هر کاری که بخوام بکنم، باید توصیه نامه اش رو داشته باشم که با توجه به وضعیت الان مطمئنم که اوضاع بعد از دفاع برام خوب نخواهد بود. خیلی دپرس ترک تحصیل تون نباشید، همین قدر که تونستید جایی رو برای استخدام پیدا کنید، غنیمت هست. انشاالله که آینده درخشانی داشته باشید.

تکینه پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 15:07

" یه نفر دکتر هست و یه نفر کارگر، تو جامعه ما متاسفانه فرق شون از زمین تا آسمون هست در صورتی که هر دو انسان هستن و تفاوت این دو در استعداد خدادادی و چه بسا امکانات خانواده پدری و محل سکونت است."
این جمله تون عالی بود

احسان پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 15:06 http://hdana.blog.ir/

سلام
عید فطر شما هم مبارک باشه
متاسفانه من هم نتونستم خودمو تطبیق بدم با این ماه
خیلی هم به هم سخت گذشتم..بهره وری کاریم هم حالا اگر نگم منفی شد، تقریبا صفر بود
من نمیدونم چی بین شما و استاد راهنماتون گذشته که به اینجا رسیدید هر چند خیلی مایلم بدونم و مطمئنم که مایل نیستید بهر دلیل..
ولی بهتون حق میدم کاملا ...الزاما هر استاد داتشگاهی ، انسان نیست
ولی یه استاد این همه ادم رو بخواد بپپاد هم واقعا نوبره! خصوصا اگر آدم عقده ای ای هم باشه
ببخشید اینو میگم جسارتا ولی امیدوارم به شما علاقه مند نشده باشه که در این صورت خیلی کار سختی در پیش خواهید داشت
یه استادی تو همون دانشگاهی که خدمتتون عرض کردم بیشتر ایام تو انگلیس هست و از دانشجوهاش مثل اولیورتویست و کوزت و ...بهره کشی میکنه به انواع و انحاء مختلف
در هر صورت یه نذر و نیازی کنید سریع دفاع کنید و از شر چنین ادمی خلاص شید
باارزوی بهترین ها

سلام دوست عزیز
ممنونم؛ در مورد استادم، علاقه ای که قطعا نیست، جفت مون مثل کارد و پنیر، موش و گربه و حتی دو تا خروس جنگی هستیم!
خلاصی از چنین آدمی واقعا غیرممکن هست؛ بعد از دفاع دوباره من کارم گیر همین آدم هست برای نوشتن توصیه نامه!!

زهرا پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 13:25

اایشالا روزی که ذفاع کردی و کارو ت با اون ف تموم شد برو هر چی تو دلته رو بگو اروم شو. کاری که روزی من با استاد دوره ارشدم خواهم کرد ولی هنوز با استاد این دورم تصمیم نگرفتم چی کنم

عزیزم کاش اینجوری بود. بعد از دفاع، دوباره هممون میریم تو پروسه ای که باید به اینا التماس کنیم تا بهمون recommendation بِدَن.

دکتر امبرکبیر چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 19:01

سلام
من دفاع کردم

به سلامتی؛ خیلی خیلی تبریک میگم
انشاالله خبر موفقیت های بعدی رو ازتون بشنویم.

سحر چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 15:38

سلام عزیزم. عیدتون مبارک. اتفاقا من به شما کاملا حق میدم. جون استاد راهنمای من هم بود و نبودش فرقی نمی کرد. البته اگر استاد راهنما نداشتم لااقل برای انتخاب موضوع بهتر فکر می کردم. الان سال ششم هستم و نگران این که اصلا نتونم دفاع کنم.
من شما رو درک می کنم. خدا کنه زودتر دفاع کنید و از شر استادتون و دانشکده تون راحت بشید. اونطوری بهتر برای زندگی علمیتون تصمیم می گیرید.

سلام دوست خوبم
من بالاتر از دفاع، نگران وضعیتی هستم که مجبورم از این آدم بخوام برام توصیه نامه بنویسه!!

خواننده قدیمی چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 14:03

سلام نگران شده بودم پست نداشت وبلاگ تو چند وقت.

سلام دوست خوبم
ممنون بابت مهربونی تون

مینو چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 13:31

سلام. عیدتون مبارک..

خیلی قبلتر یادمه میگفتین دکتر ف مثل یه پدر براتون میمونه و کلا نظر بهتری راجبش داشتین، اما الان.....
چطور انقدر تغییر کردن؟!!
امیدوارم اوضاع خوب بشه...

سلام عزیزم
دقیقا همینطوره؛ دکتر ف خوبی های زیادی قبلا کرده اما الان میزان بدی هاش اونقدر بالا رفته که هر قدر تلاش میکنم تا منفی هاش رو با مثبت هاش خط بزنم و آخرش مثبت بمونه یا حداقل هیچی نمونه، منفی هاش همش باقی می مونن. بدتر از همه اینکه لطف های دکتر ف همیشه به شکل مادیات بوده در حالی که منفی هاش همیشه بخاطر معنویات و حرف های تیز و گزنده اش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد