مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

شروع دوباره رمان

از دیروز دارم یه سری تست های جدید رو انجام میدم که البته پردازش اولیه داده هام هم خیلی طول میکشه و بدجوری آدم رو خسته میکنه. بعنوان مثال پیش پردازش یه بخش از داده ها حدود 3 ساعت و نیم طول کشید و بعد از یکساعت بالا و پایین کردن داده ها، تازه فهمیدم که در روند تولیدشون خطایی رخ داده!! از دست خودم عصبانی هم نشدم، و بعد از برطرف کردن خطا دوباره برنامه رو 3 ساعت و نیم دیگه گذاشتم رو اجرا.

در این مدت هم سر خودم رو به فیلم دیدن و مطالعه گرم کردم تا ساعت 3:30 شد و اجرای برنامه تمام شد!!

از صبح هم بخش های دیگه رو انجام دادم که اجرای این بخش ها هم حدود یکساعت و نیم تا دو ساعت طول کشید. بعدازظهر نشستم پای داده های بدست آمده، به نظر میرسه که نتیجه روش مفروض من خیلی هم بد نیست! البته فعلا بد نیست چون ممکنه فردا بشه و اشکالاتم معلوم بشه!

بهرحال، الان به فکر سر و سامان کد برنامه ام هستم، چون از صبح هر چی نوشتم، همین جوری دم دستی نوشتم و سر و تهشون معلوم نیست.

راستی اگر خواننده قدیمی باشین و همه پست هایی رو که در آمریکا نوشتم رو خونده باشید، باید یادتون بیاد که من تو آمریکا جوگیر شدم و یک رمان به اسم Black widow خریدم؛ علت خریدش هم این بود که قیمتش 1 دلار بود و از طرفی با خودم خیلی خوش خیال بودم که شاید وقت کنم و اون رو بخونم تا دامنه لغاتم وسیع تر بشه! که صد البته فقط وقت کردم یه صفحه اش رو بخونم!! اون رو با خودم آوردم ایران و از اون روزها کناری افتاده بود و خاک میخورد. از دیروز که معطل جواب برنامه ام میشه، دوباره اون رو شروع کردم و تا الان به صفحه 5 رسیدم!! هر صفحه اش حداقل 20 تا لغتی داره که من تا حالا به گوشم هم نخورده!! بنابراین تا معنی لغات رو پیدا میکنم و مینویسم خوندن هر صفحه نسبتا طول میکشه!! البته امیدوارم که این دفعه ناتمام رهاش نکنم .

در ضمن خبردار شدم که هنوز انتخاب واحد ترم تابستون در اونجایی که برام درس گذاشتن، شروع نشده و 13 تیر شروع میشه. بنابراین هنوز تدریس من در ترم تابستون قطعی نیست. نسبت به این موضوع هیچ حس خاصی ندارم، یعنی برام فرقی نداره که کلاس تشکیل بشه یا بخاطر به حد نصاب نرسیدن، تشکیل نشه! ترجیح میدم که مثل همیشه همه چیز رو به خدا واگذار کنم.

نظرات 7 + ارسال نظر
ماسک چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 04:08

اصلاحیه: بلاگ اسکای منظورم بود اشتباهی نوشتم اسپات

ماسک چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 03:19

سلام سمیرا جون خوبی؟ دلم برات کلی تنگ شده بود
وقتی بلاگفا خراب بودش چندین بار اومدم به این بلاگ اسپات که توش عکساتو گذاشته بودی سر زدم به این امید که مثل بقیه که رفتن جاهای دیگه نوشتن شما هم اومده باشی اینجا اما خبری نبود تا اینکه الان همزمان با بازگشت بلاگفا نقل مکان رو انجام دادی

سلام دوست عزیزم
اون زمانی که بلاگفا خراب بود، دست و دل من هم بخاطر فوت داییم به نوشتن نمی رفت و البته یه مقدار هم حجم کارهام زیاد شده بود. خلاصه همه بهانه ها برای ننوشتن جور بود!
از لطفی که داری ممنونم
موفق باشی دوست عزیزم

شکوه سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 19:26

دلم واقعا برات تنگ شده بود
برات آرزوی موفقیت می کنم

ممنونم دوست عزیزم
من هم خودم از ننوشتن خسته شده بودم!

شادی سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 14:21 http://citrusflower.blogsky.com

خوندن رمان به انگلیسی واقعا وقت گیره و آدم خسته میشه. من اصلا دوس ندارم وسط رمان برم دمبال معنی لغت بگردم، چون از موضوع پرت میشم. دوس دارم کتاب رو دستم بگیرم و بدون وقفه بخونمش.

آره خیلی وقت گیره
ولی میدونم که این وضعیت احتمالا برای 50 صفحه اولش هست. بعدش معنای کلمات در ذهن آدم می مونه. بهترین راه افزایش دامنه لغات مطالعه هست و هدف من از خوندن این رمان، فقط یادگیری زبان انگلیسی هست نه صرفا خوندن داستان

هرمیون سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 12:57 http://chortkeh.persianblog.ir

سلام سمیرا جان
انشالله تو این وبلاگ کلی از خبرهای خوب و موفقیت هات و شادی هات بگی

سلام عزیزم
ممنونم از لطفت
موفق و شاد باشی.

آنا سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 06:59 http://aamiin.blogsky.com/

این رمان را خیلی سال پیش خوندم. چیزی زیادی ازش یادم نیست جز این که وقتی فهمیدم بیوه سیاه اسم یک جور عنکبوت سمی هم هست دیگه کتاب را نخوندم.

فعلا که من فارغ از اینکه داستانش چقدر جذاب هست، دارم میخونمش بلکه یه مقدار دامنه لغاتم افزوده بشه.

لیلی دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 23:16

سلام سمیرا جون
منم به شدت و با یه برنامه متراکم دارم زبان رو تقویت میکنم تا اخر مرداد هم به خودم فرصت دادم .امیدوارم که در خوندن و به پایان رساندن رمان موفق بشی و خلاصه اش رو هم اینجا با خواننده هات شریک بشی

سلام لیلی جون
آفرین!
من که از برنامه زبان خوندنم خارج شده ام! یعنی وقتم نمیرسه! فعلا فقط همین مطالعه رمان در حد روزی یکساعت رو نگه داشته ام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد