مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

خروج از چهاردیواری

یه چند روزی هست که اصلا درست کار نکردم.

مقصر اصلیش هم بازیگوشی خودم و سریال Lost هست! من در مورد دیدن Lost اشتباه کردم، نباید شروعش میکردم. مشکل اینجاست که برای وضعیت من همون سریال هایی که هر قسمت یه ماجرا رو دنبال میکنن، بهتر هست. سریالهایی مثل Lost یا Prison break یک داستان دنباله دار و جذاب دارن که معمولا هر قسمت رو در اوج هیجان تمام میکنن و اینکه آدم جلوی کنجکاویش رو بگیره و قسمت بعدی رو نگاه نکنه، کار بسیار سختی هست!

دو روز پیش یکی از اقوام پدری اومده بودن مشهد و با هم رفتیم بیرون (پارک وکیل آباد)؛ البته من مجبور بودم برم و راهی برای فرار نبود و صد البته که تازه متوجه شدم که یه مقدار از کلافه بودن روزهای قبلش بخاطر خونه موندن بیش از حد بوده است. فردا (در واقع همین امروز، شنبه) هم خاله ام گروهی از اقوام رو به باغشون دعوت کرده، با اینکه کلا من اون گروه رو نمیشناسم و هیچ نقطه اشتراکی هم بین مون نیست، اما باز هم ترجیح میدم که برم. علت رفتنم هم اینه که یه مقدار از چهاردیواری اتاقم خارج بشم. البته لپ تاپ رو هم با خودم میبرم که هر وقت حوصله م سر رفت، کاری برای انجام دادن یا فیلمی برای دیدن داشته باشم!

برای پنجشنبه شب هم به دوستم گفتم که من نمیام و کار دارم و البته بعدش فهمیدم که قرار خودشون هم بهم خورده بود.

راستی تصمیم گرفتم که دوباره کلاس زبان رفتن رو شروع کنم؛ البته احتمالا از شهریور این کار رو میکنم و مرداد رو سعی میکنم که خودم پیش برم. فعلا این موضوع در حد ایده است تا ببینم که بعد چی میشه.


نظرات 10 + ارسال نظر
Maggie دوشنبه 5 مرداد 1394 ساعت 16:34

وااای منم دو ساله رسماً از زبان دورم . کاش منم شروع کنم رفتن به کلاس زبان رو :)

دلم چقدر مشهد مشهد می خواد :) پارسال 20مرداد بود فک کنم که اونجا بودم و امسال هنوز قسمتم نشده !
من مشهد و خیابوناشو دوس دارم خیلی

انشاالله که دوباره قسمت بشه و مشهد بیایید. بهتون پیشنهاد میکنم که تو بهار (مخصوصا خرداد) و مهرماه بیایید مشهد؛ معمولا تو این ماه ها مشهد خالی تر از همیشه است و لذتش بیشتر میشه.

زهرا یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 17:26

سلام
یادش بخیر منم اخرین بار که اومدم مشهد با دوستانم پارک وکیل اباد رفتیم... هر وقت رفتی حرم منم دعا کن دوست خوبم...

سلام زهراجان
انشاالله که دوباره هم بتونی بیای مشهد؛ پارک وکیل آباد بین 10 اردیبهشت تا 20 خرداد فوق العاده است؛ البته تابستون هم تا نیمه های تیرماه خوبه و هنوز رودخونه اش آب داره اما به زیبایی بهار نیست.
اگر رفتم حرم، حتما به یاد شما دوستای خوبم هستم.

زری یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 08:18

سلام. سمیرا جان یه پست مفصل و کاربردی در مورد زبان خوندت میذاری. یعنی یه خرده قدیمتر و پایه ای تر. مرسی

سلام عزیزم
در مورد زبان خوندن من روش خاصی ندارم؛ شروع تقویت زبانم از اونجایی بود که ترم 5 کتاب انگلیسی رو برای یکی از درس های کارشناسی میخوندم؛ بعدش هم برای انجام پایا ن نامه کارشناسی و بعد هم دوران کارشناسی ارشد زبانم با همین مقاله و کتاب خوندن ها تقویت شد. فیلم دیدن رو هم حدود سه سالی هست که انجام میدم که البته اوایل بیشتر تفننی بوده (با زیرنویس فارسی) اما کم کم خودم رو عادت دادم به زیرنویس انگلیسی و بعد هم دقتم رو در مورد معانی اصطلاحات و کلمات جدید بیشتر کردم.

سین شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 19:00

سلام
فکر میکنم یک بار قبلاً براتون پیام گذاشته بودم
خوشحالم که دوباره شروع به نوشتن کردید
خیلی با تأخیر عید رو هم تبریک میگم

سلام دوست عزیزم
ممنونم از لطف شما

الیسما شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 18:28 http://berangezendegi.blogsly.com

خیلی عالیه عزیزم. واقعا آدم وقتی بیرون از خونه میره ذهنش باز میشه.
موفق باشی خانمی

لیلی شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 16:31

سمیراجون خوووووووووووووووووووووووووووش گذشت بهت رفتی باغ و گردش

آره خوب بود
ممنونم

لیلی شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 09:04

سلام سمیرا جون
باورت میشه کاملا میفهمم چی میگی و شرایطت رو درک میکنم چون خودمم شده حتی یک ماه کامل بیرون نرفتم و وقتی رفتم بیرون همون خیابون همیشگی و همون متروی شلوغ با ادماش کلی بهم انرژی ذاذهتا جایی که میگفتم الان میتونم حس و حال زندانی ها رو درک کنم که چی میکشن.
من اخلاق بدی که دارم وقتی روی پروژه ای متمرکز بشم تمام ارتباطاتم رو به حد صفر میرسونم تا اونو خیلی عالی تموم کنم و همین باعث میشه بارها برای مدت قابل توجهی یا بیرون نرم یا کلا توی خلوت خودمو کاری که باید به سذانجام برسونم باشم.الانم اگه به من باشه تا آزرماه که امتحان جامع بدم باید همین کارو کنم چون قبلش 5 تا پروژه و مقاله و ...برای خودم تعریف کردم که تمومشون کنم .اینجوری ادم خیلی خسته میشه ولی بازم بهتره چون وقتی هم که زمانی رو به تفریح اختصاص میدم دیگه اون زمان کاملا مختصه تفریحه و با طیب خاطر و اسودگی و بدون دغدغه ذهنی از اون تایم لذت می برم .خودت بهتر میدونی که اگر بخوایم طبق قانون هزینه فرصت پیش بریم چاره ای ندارم جز کنار اومدن با همین شرایط ها.البته اگر بشه تعادل رو برقرار کرد که بهتره ولی این مقوله لااقل تا الان درباره من موفقیت امیز نبوده.

سلام
قبول دارم که نمیشه تعادل رو حفظ کرد ولی باید یادمون بمونه که هر وقت کارها خیلی خوب پیش نرفت و خوش خلق نبودیم، یه چیزی تو زندگی مون کم بوده! و اونجا میشه بیرون رفتن از خونه رو امتحان کرد!

یک خواننده شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 07:51

من پبشنهاد بدم،؟
برید کلاس فرانسه. چون اینو تو خونه نمیشه یاد گرفت انگلیسی که فول هستید شش ماه امریکا و سریال دیدن ....

من هنوز زبان انگلیسی رو فول نیستم!
یادگیری یه زبان خارجی به همین سادگی ها نیست، خیلی باید تمرین و تکرار آدم داشته باشه

zeinab شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 02:53

خوشبحالت دوستم
چقد منم همچین تفریحی دلم میخاد

انشاالله برای شما هم جور بشه
اما تفریح آنچنان باحالی هم نبود؛ صرفا یه بیرون رفتن از خونه بود

hakan شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 02:39

salam khanom dr
khobe ke hamchenan del be neveshtan dari man 2 sal ghabl mikhondam matalebeto va kheili dus dashtam!!
on mogheha mikhastam vase arshad bekhonam allan danehsjo arshadam to yeki az uni haey teh!
man reshte AI mikhonam.
khoshal shodam ke bazam diidam matalebetono omidvaram hamishe pirozo moafagh bashin.

سلام دوست عزیزم
به سلامتی، انشاالله موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد