مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

دموکراسی در خانواده

همیشه فکر میکردم انتظاری که آدم موعدش رو ندونه سخت تر از انتظاری است که آدم موعدش رو میدونه.

حالا به این نتیجه رسیدم که اشتباه میکردم، انتظاری که موعدش دور هست، خیلی خیلی سخت تره برای اینکه انگار زمان متوقف شده و جلو نمیره. وقتی آدم موعد انتظار رو نمیدونه، امید داره که موعدش هر لحظه فرا برسه. البته این نکته هم مهمه که اگر انتظار بدون موعد خیلی طول بکشه، خودش باعث دلسردی میشه.

(امیدوارم که فهمیده باشید چی گفتم!)

دو سه روزی هست که رسما کار روی پروژه هام رو تعطیل کردم و وقتم رو به بطالت تمام میگذرونم!! (به خودم خسته نباشید میگم)

فردا هم از بوشهر برامون مسافر میاد (خانواده عَموم میان مشهد). دو سه روزی هستن و فکر کنم که همراه شدن باهاشون برای تفریح گزینه خوبی برای رفع بی حوصلگی و یکنواختی این روزها باشه. بعدش میشه دوباره پروژه رو با انرژی زیاد شروع کرد.

راستی دیروز رفته بودیم درمانگاه؛ اونجا یه آقایی اومد از یه خانم که با بچه اش و خواهرش اومده بود، یه چیزی پرسید. دوتاشون لهجه داشتن و مشخص بود که از اطراف مشهد اومدن اونجا. اون آقا از اون خانم پرسید اهل کجا هستین و اون خانم هم اسم یه روستایی رو برد و از قضا اون آقا و جَدِ(!!) اون خانم هم روستایی بودن و البته همشون ساکن مشهد بودن. در این بین خانم دیگه ای که حدود 65 سال داشت وارد بحث شد و گفت که من هم اهل اونجا بودم و الان 50 سال هست که اومدم مشهد. بعد، اون آقا یکی یکی افراد روستا رو نام می برد و این خانم 65 ساله میگفت که اون فرد رو میشناسه یا اون فرد دیگه رو نمیشناسه! شاید در این بین اسم 5 تا 6 نفر برده شد؛ من هم این وسط در حالی که با گوشیم فلش کارت های زبان رو میخوندم، به حرفاشون که البته بلند بود گوش میدادم و برام این سوال پیش اومده بود که «خب که چی؟»! فرض کنیم که این خانم فرد X رو میشناسه، حالا چکار کنیم؟ حالا اگر نشناسه، چکار کنیم؟ قطعا یه سری حرف بیهوده بود اما در نهایت من این رو میزارم به پای سر رفتن حوصله مردم و اینکه صرفا میخواستن یه حرفی زده باشن و البته هیچ ایرادی هم بهشون وارد نیست مگر تولید کمی سر و صدا در یک مکان عمومی!

راستی چهارشنبه تولد امام رضا(ع) هست؛ به امید خدا برنامه برای حرم رفتن دارم، البته اگر از طرف ایشون بابت بی معرفتیم ریجکت نشم!

به مامان اینا هم گفتم که به مسافرامون برنامه خانواده رو بگیم، تا موضوع دستشون بیاد! معمولا در این روز که قطعا حرم شلوغه، هر کسی  (خانواده خودمون رو میگم) هر تایمی که از خواب بیدار شد و حوصله داشت برای خودش میره حرم!! کسی به کسی هم کار نداره! یعنی خودمون رو ملزم نمیکنیم که حتما با هم بریم. خوبی این کار اینه که هر کسی هر جور خواست خودش رو به حرم میرسونه (ماشین رو که اصلا نمیشه برد و صرفا باید با تاکسی، اتوبوس، یا مترو رفت)؛ ساعت رفتن هم متناسب با تایم بیدار شدن و سر حال بودن هر شخص است (بابام ساعت 5 صبح بیداره، من ساعت 9 یا 10، مامان ساعت 7 و ...) و مهمتر از اینا اینکه هر کسی هر جا (صحن) حرم خواست میره و هر مدتی هم که خواست میشینه اونجا!!! خلاصه اینکه در این روز اوج دموکراسی در خونه پیاده میشه! حالا فکر کنید ما چجوری این موضوع رو میخوایم به مسافرامون بگیم؟! (البته اونا قطعا صبح زود میرن حرم و مثل ما ریلکس تا ساعت 9 و 10 صبح نمیشینن!

در نهایت اینکه اگر قسمت بود و پام به حرم امام رضا(ع) باز شد، نایب الزیاره همگی خواهم بود.

نظرات 20 + ارسال نظر
مرجان دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 11:52

منم امسال ولادت اقا مشهد بودم..البته من فقط شبا میرفتم حرم..

چقدر خوب....
انشاالله که همه حاجاتت برآورده بشه و شاد باشی

سمانه شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 23:33

تولدت با تاخیر مبارک

ممنونم عزیزم

نگار پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 22:29

ممنون سمیرا جان زیارت قبول. راستی سمیرا جان اگه واسه دفاعت دعوتم کنی باور کن از اصفهان پا میشم میام تهران

ممنونم عزیزم
هنوز تا دفاع خیلی راه مونده!

فاطمه چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 23:37

آمار بازدیدکنندگان 10000 فیکس

سمانه چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 20:25

سلام گل گلاب
عیدت مبارک و زیارت قبول

سلام سمانه جان
قربونت برم، مرسی

تکینه چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 18:21

التماس دعا

نگار چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 08:08

سلام سمیرا جان. التماس دعا رفتی حرم. من عاشق امام رضام ... خوش به حالت ولادت آقا میری حرمش.

سلام عزیزم
انشاالله که امام رضا خودتون رو هر چه زودتر بطلبه.

امیرکبیر چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 04:41

سلام، تبریک و التماس دعا

سلام دوست خوبم
به یاد همه خواننده های وبلاگ بودم؛ انشاالله که سال دیگه همتون همین موقع مشهد باشید.

الیسما سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 22:14

واى سمیرا جون.....اشک اوند تو چشام از حرم نوشتى....
من یه حاجت خیلى بزرگ و مهم دارم تو رو خدا برام دعا کن....

الیسمای عزیزم اتفاقا مخصوصا اسم شما رو اونجا بردم؛ انشاالله که هر چی خیر و صلاحه براتون پیش بیاد.

عباس سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 21:06

سلام
با این بوشهری ها حال کنید
آدمای با معرفت، با جنبه، خوش ذوق، بی نظیر (توجه کنید کم نظر نه ها ، بی نظیر!!)
و مهم ترین ویژگی شون خون گرم بودن
(مدیونید اگه فکر کنید بوشهریم!!)
تولد آقا امام رضا (ع) هم مبارک باشه
بهترین ها آرزومندم
موفق و پیروز
یا علی

سلام
کاملا موافقم
پدرم بوشهری هستن و ما هر سال عید میریم اونجا

م.م سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 18:35 http://ganjnamemaghsud.blogsky.com/

سلام سمیراجان ، لطفا اگه رفتی حرم برای منم خیلی دعا کن. خیلی دلتنگ مشهدم، سلامم رو هم به آقا برسون

سلام دوست خوبم
انشاالله که اما رضا(ع) خودشون شما رو بطلبند

پرسش سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 17:22

ممنون.
چون به هر حال هستند کسانی که نمیدونم چرا؟! از این طور سوالها ناراحت میشن....
منظور من این بود که به فرض سخت ترین امتحان جامع، از کی معمولا شروع می کنند؟

دانشکده ما یه کمی سخت میگرفت و خوندن یک ماهه براش کافی بود اما یکی دیگه از دانشکده ها بود که بچه ها براش سه ماه میخوندن.
خودتون بهتر میدونید که میزان خوندن برای امتحان به سطح علمی فرد هم بستگی داره.

پرسش سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 16:13

چیزی که پرسیدم، سوال عجیبی نبود و من اینو از همه دوستام می پرسم و جواب دادنش فکر نکنم مشکلی داشت....
در هر حال هر طور که میلتونه.... شاید از نظر شما پرسیدن چنین سوالاتی عجیب و غیر معمول باشه....

سلام دوست عزیزم
الان تازه رفتم ببینم که کامنت قبلی شما چی بوده که از پاسخ من دلخور شدید
دیدم که پاسخ من در جواب کامنت تون آپلود نشده (احتمالا مشکل اینترنت من بوده)
بهرحال، الان پاسخ سوالتون رو نوشتم

سحر سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 15:15

سلام سمیرا جون. پیشاپیش تولد امام رضا رو بهتون تبریک میگم. میشه خواهش کنم تو دعاتون تو حرم اسم منو هم ببرین. خیلی گره تو کارام افتاده. عزیزم ما که دستمون به ضریح و حرم نمیرسه شما که نزدیک هستین سلام ما را هم برسانید و واسه همه دعا کنید. ممنونم.

سلام عزیزم
چشم، انشاالله که همه مشکلات حل بشه.

زری سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 14:37

التماس دعا ، ممنونم که من رو هم دعا کنی. بگی زری خودشون منو میشناسند

چشم حتما

زهرا دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 23:34

خوش بحالت سمیرا جون... التماس دعا دارم ازت

انشاالله سال دیگه خودتون همین موقع بیاین حرم

یادگار دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 21:29 http://yadegari901019.blogfa.com/

حرم رفتید حتما از امام رضا(ع) بخواید من رو دوباره برگردونن به مشهد، منم چند وقتیه که بخاطر بی معرفتیم ریجکت شدم از مشهد!

انشاالله که همه چیز درست میشه

شکوه دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 21:23

سلام سمیرا جان
یه سوال شما هیچوقت مایل نبودی تو شرکتای مهندسی مرتبط با رشتت کار کنی؟


ضمنا خیلی التماس دعا سمیرا جان خیلی
برات آرزوی موفقیت دارم

سلام عزیزم
چرا، اتفاقا بسیار تمایل دارم اما متاسفانه نتونستم لینکی برای این کار پیدا کنم (البته یه مقدارش رو به حساب مشغله میزارم، چون کار شرکتی وقت و تمرکز میخواد)

خواننده قدیمی دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 20:10

حالا اینها که میگی تقریبا ادمهای تحصیل نکرده بودن و برای گذرندون وقت این حرفها رو میگفتن تو خواستگاری ها هم این قدر از این حرفهای بدرد نخور اون هم از جانب ادمهای تحصیل کرده زده میشه که نگو. مثلا اینکه مثلا چند سال روستا خدمت کردین چند ساله اومدین مشهد. یه بار هم یه بنده خدایی گفت پروژه لیسانست رو برام توضیح بده
. اونهم ساعت یازده شب تو جلسه اول خواستگاری. تو اتوبوس و مترو هم از این حرفها زیاد میزنن مردم. ولی پارک ملت ایستگاه کتاب گذاشته که بخونی و پس بدی. مجانی هست و بهتر از چرت و پرت گفتن تو نیمکتهای پارکه.

پرستش دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 19:45 http://khoda15.blogsky.com/

سلام سمیرا خانم خوبید؟!
پس قراره از استان ما مهمون براتون بیاد ...خوش بگذره

سلام عزیزم
بلـــــــــه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد