مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

کی میای تهران؟

بالاخره این هفته هم تمام شد!!

دوشنبه که میشه، اصلا کل روال زندگیم بهم میریزه و نمیتونم تنظیمش کنم!!

تو این یکی دو روز خبر مهم این هست که دکتر ف باهام تماس گرفت و دوباره قضیه حسنک کجایی؟ مطرح شد! دکتر ف درست زمانی بهم زنگ زد که داشتم میرفتم کلاس زبان و دیرم هم شده بود. تو مسیر باهاش حرف زدم و البته صداش رو هم کامل نمیشنیدم اما نمیخواستم هم تلفنش رو قطع کنم. اینجوری شد که هر چی شنیدم و نشنیدم، گفتم باشه!! گفت بیا تهران، گفتم چشم هفته آینده یا هفته بعدش هماهنگ میکنم که بیام. گفت وقتی اومدی، بجای من باید دو جلسه ای بری کلاس و فلان مبحث رو بگی (نشنیدم چه مبحثی رو گفت!!)، گفتم چشم. قبل از اومدن حتما باهاتون هماهنگ میکنم. گفت اون مقاله ات رو چرا نفرستادی؟ گفتم چشم میفرستم! خلاصه یه ربع من مدام گفتم چشم تا بالاخره تلفن تمام شد و من موندم و فکر اینکه با این همه مشغله چجوری برم تهران؟!

البته هفته آینده رو که نمی تونم برم تهران چون امتحان فاینال زبان هست اما سعی میکنم هفته بعدش رو برم. کلاس هایی رو هم که درس میدم، یه هفته تعطیل میکنم و از این جهت مشکلی ندارم! الان مشکل من سر کارهای خودم هست، تهران رفتنم دقیقا همه چیز رو تعطیل میکنه و برگشت به کار واقعا سخت هست. مشکل دیگه تهران رفتن هم اینه که من پروژه ای که دکتر م سفارش کرده رو هنوز انجام ندادم!! از طرفی هر مبحثی رو هم که دکتر ف برام تدارک دیده باشه که سر کلاس بگم، نیاز به اسلاید داره که اسلاید هم ندارم و باید تهیه کنم!!!

به هر طریق خیلی گله و شکایت نمیکنم.

دیشب هم یه نفر که برام خیلی عزیز هست، ازم خواست تو یک کار پژوهشی مشترک باهاش همکاری کنم و من نتونستم نه بگم!! یعنی بیشتر از اینکه برای نه گفتن خجالت بکشم، نسبت به کار پژوهشی شون علاقمند بودم!! خلاصه وسط این گیر و دار و ماجراهای خودم، یک پروژه دیگه رو هم به کارهام اضافه کردم. 

البته بگذریم که قبلش از یه نفر دیگه پیشنهاد همکاری در ترجمه یک کتاب رو داشتم که اون رو واقعا رد کردم؛ دیدم ترجمه کتاب اون هم در حد 200-300 صفحه اصلا کار من نیست (در موقعیت فعلی!).

راستی گوشه ای از مکالمه من و دکتر ف رو ببینید (در همون حالتی که کامل حرفهاش رو نمی شنیدم، هوس شوخی هم کرده بودم!):

دکتر ف: نامه اخراجی برای تو نیامده؟ (منظور از نامه اخراجی، نامه تهدید آمیزی هست که از طرف تحصیلات تکمیلی بخاطر سنوات زیاد میاد)

من: نه آقای دکتر، من که مشهدم! به آدرس خونمون نامه نیامده!! (هیچوقت چنین نامه ای رو به خونه نمی فرستن!!)

دکتر ف: برای من هم چیزی نفرستادن!

من: آره، همین طوره؛ برای هیچ کدوم از بچه های ورودی ما چیزی نفرستادن؛ اگر هم بفرستن، فرقی نمیکنه که!! آقای X بود که نامه پشت نامه براش می اومد! اصلا مهم نیست!

پ.ن. برای کلاس زبان هم واقعا تصمیم قطعی گرفتم که کلاس ترمیک سه روز در هفته نرم و برم کلاس free discussion. دیگه واقعا از لحاظ جسمی نمیکشم!

نظرات 7 + ارسال نظر
مینا چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 17:54

سلام سمیرا جان، واقعا همیشه مطالبت برای من جذابه
من می خوام برم فرصت آمریکا البته با شوهرم. بورس هم نیستم . می خوام بدونم حدودا چقد باید بذاریم کنار تا شش ماه اونجا بمونیم. کارولینای شمالی میرم
مرسی

سلام عزیزم، لطف داری
بستگی به شهری داره که میخواید برید. بهتره یکی دو نفر ایرانی اونجا پیدا کنید و قیمت بگیرید چون هزینه های زندگی در شهرهای مختلف آمریکا با هم خیلی متفاوت هست. شاید در یک شهر مخارج زندگی یک نفره بشه حدود 700 دلار اما در شهر دیگه بشه 1500 دلار.
موفق باشی عزیزم

. چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 08:21

سلام
مهمترین چیز اینه که آدم از خودش رضایت داشته باشه و این یعنی همه چی خیلی خوبه و رو به پیشرفت.
بازم آفرین دختر
بدون که آدم موفقی هستی و از اون مهمتر اینه که توی مسیر موفقیت قرار داری.
با بهترین آرزوها

سلام دوست عزیز
ممنونم از لطف شما

سمانه یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 15:25

سلام سمیرا جان
خسته نباشی. من که ان شالله دارم به روزای رفتنم نزدیک می شم و هی باخودم میگم چرا زبان رو این چند وقت جدی نگرفتم...

عزیزم شما از چه بیمه ای اونجا بودی استفاده کردید؟
چقدر بود قیمتش؟

سلام عزیزم
به سلامتی، انشاالله ایام خوبی داشته باشید اونجا
من بیمه دانشگاه بودم یعنی مجبورم کردن که بیمه خودشون رو بخرم. برای بیمه تو اینترنت جستجو کنید، بیمه های زیادی پیدا می کنید. فکر کنم بیمه های بیرون حدودا ماهی 20-30 دلار باشه.

دیمن شنبه 9 آبان 1394 ساعت 16:25

سلام سمیرا جان
خدا قوت خسته نباشی من هم دقیقا شرایط تو رو دارم با این تفاوت که من کلاس ترمیک جمعه ها رو انتخاب کردم که لااقل در طول هفته آرامش بیشتری داشته باشم. بجاش سه جلسه و از 8 صبح تا یک بعد از ظهر جمعه میرم.
امیدوارم که موفق باشی.

سلام دوست عزیزم
اونجوری که خیلی سخت میشه؛ یک روز از 8 تا 13!! من اصلا نمیکشم!
ترجیح میدم که دفعات تکرار در هفته بیشتر باشه.
موفق باشی دوست خوبم

. شنبه 9 آبان 1394 ساعت 08:49

سلام
آفرین استاد
احسنت.
کاملا جدی گفتم
با آرزوی موفقیت روزافزون


بعضی ها محکوم به پیشرفتن و موفقیت و چقدر خوبه که این پیشرفت با حس خوشبختی و عاقبت بخیری(واژه ای دیگه نیافتم) باشه
و تو تا حالا از این دسته انسانها بوده ای.
امیدوارم همیشه این حس خوب رو داشته باشی دکتر پر انرژی و خوب

سلام دوست عزیز
ممنونم اشما لطف دارید.
آدم خیلی موفقی نیستم اما همین قدر که تلاش خودم رو میکنم، از خودم رضایت دارم

Azar جمعه 8 آبان 1394 ساعت 03:05

Salam, man taze doktoram ro gereftam va reshtam ham chemical engineering hast . daram donbal kar migardam va be khatere taamin hazineh ha karhaye tarjome,... inha anjam midam. Momkene lotfan man ro be in kessi ke behet kare tarjome dadeh va to rad kardi moaarefi koni?
Shayad ageh movafegh bashand man betunam kareshun ro anjam bedam.
Merci

سلام دوست خوبم
رشته ها یکی نیست و کتاب هم تخصصی است.
فکر کنم که شخص دیگری بهشون برای کمک در ترجمه اضافه شد.
انشاالله که همه چیز براتون زودتر روبراه بشه.

Maryam پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 21:39 http://words-world.Blogsky.com

سلام به سمیرا خانوم
این همه پروژه ‌و کار داری واقعا خدا قوت
ایشالله که میتونی همه رو انجام بدی
موفق باشی

سلام دوست خوبم
ممنونم از لطفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد