مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

ذهن مغشوش

امروز صبح خبر بدی دریافت کردم؛ خیلی ذهنم رو بهم ریخت و در همون حال باید میرفتم دانشگاه. سر کلاسِ ساعت اول، دو سه مرتبه جابجا گفتم و ذهنم مغشوش بود. ساعت بعد در حالی که بچه داشتن امتحان میدادن، فرصت فکر کردن به موضوع و حاشیه های اون رو پیدا کردم. 90 دقیقه تایم خوبی بود که بتونم مسئله و حواشی اش رو تو ذهنم حلاجی کنم. بعد از اون اوضاع کمی بهتر شد اما باز هم خوبِ خوب نبود. اونقدری خوب نبود که بعد از اتمام کلاس هام، مسیری رو که همیشه با تاکسی میرم ترجیح دادم توی برف و یخ له شده در پیاده رو و زیر برفی که همچنان داشت می بارید، پیاده برم. تو این سال های دکتری خیلی خوب فهمیدم که وقتی حالم خرابه و ذهنم داغونه، بهترین راه آروم کردن ذهن، راه رفتن هست. پیاده رفتن کمک زیادی به تخلیه انرژی های منفی میکنه.  فکر کنم طی اون مسیر حدود 20 دقیقه طول کشید. در حالی که حواسم به زمین بود که کجا قدم بزارم که لیز نخورم به موضوع و حواشی اش همچنان فکر کردم. دیدم حالت بدتری هم وجود داشته و این وضعیتی که پیش اومده مطمئنا بدترین وضعیت نیست. مطمئنا من بدبخت ترین آدم روی زمین نیستم و این شرایط هم همیشه ثابت نیست.

برای دلداری خودم هم که شده، به دو سال قبل و وضعیت داغون روحیم سفر کردم و به خودم یادآوری کردم که بعد از یه دوره خیلی خیلی سخت، خدا یه دوره خیلی خیلی خوب رو برام درست کرد که شده بهترین دوران زندگیم. پس به خودم یادآوری کردم که: "اندکی صبر سحر نزدیک است". اما امیدوارم که بتونم زیر این صبر دوام بیارم و وسطِ راه نَبُرَم.

دوستان ممنون میشم اگر تونستید برای گشایش مشکلاتم دعا کنید.

نظرات 4 + ارسال نظر
پریسا چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 12:54

سلام. از خدا خیرترین ها را برایتان ارزو می کنم و امیدوارم که مصلحتش با خواسته های دلت یکی شود.

سلام دوست عزیزم
ممنونم از مهربونیت

. چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 09:56

یادت باشه مقدمه هر آرامش و نظم، تشویش و بهم رختگیه.
تشویش و بهم ریختن و هم زدن و حرارت و داغ شدن مقدمه پخته شدنه.
فقط سهی کن طاقت بیاری و نبری و از کوره در نری.
وای یه دکتر پخته. چقدر خوب

. چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 09:50

سلام
بازم دعا فقط؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باشه من که دعا میکنم.
کاش بیشتر میگفتی شاید بهتر میتونستم حرف بزنم.
قطعا یکی از خوشبخت ترین ها هستی و خیلی ها آرزو دارن یکم به موفقیتهای تو نزدیک بشن.
مواظب خودت باش سرما نخوری.
یادم میاد برف و سرمای سال 78-79 مشهد. چقدر زیر اون برف قدم زدم.سوز سرما تا مغز استخونم میرفت.از فلکه پارک. سجاد و فرامزعباسی...........
یاد اون روزا بخیر.
قعطا قدم زدن زیر برف آدمو آروم میکنه .
سعی کن بعد از این قدم زدنها یه نوشیدنی داغ بخوری و یه دوش بگیری.
مطمئن باش تو خوشبختی عزیز مهربان.
مو مودونوم تو نموبوری
دختر چشماتو واکن. سحر شده
صبرت زودتر از اون که فکر کنی نتیجه داد

سلام دوست خوبم
ممنون از لطفی که دارید

کامران چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 06:53

امیدورام که انشالله به کمک الله همه چی درست بشه....خدواند رو فراموش نکنید...نماز . کمک خواستن از خدا تنها راهه...منم دعا میکنم که مشکلتون حل.شه...خیر هست...

ممنونم دوست خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد