مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مارک زاکربرگ

چند وقتی هست که از طریق فی.س.بو.ک صفحه مارک زاکربرگ، موسس فی.س.ب.ک رو دنبال میکنم. اگر شما هم جزو افرادی باشید که پست های مارک رو میخونید، حتما پست های مربوط به کتاب هاش رو هم دیدید. بعد از چالش یخ که مارک هم جزو افراد شرکت کننده در اون بود، افراد به مارک چالش کتاب پیشنهاد میدن و اینجوری ماجرا آغاز میشه که مارک لیست کتاب هایی رو که میخونه، میزاره روی فیسبوک. اگر اشتباه نکنم معمولا هر سه هفته یه بار یه کتاب جدید رو معرفی میکنه که میخواد بخونه. وقتی این پست هاش رو می بینم، دلم میگیره: آخه من مشغله ام بیشتره یا مارک؟ چطور میشه که اون هر سه هفته یه کتاب رو تموم میکنه اما من چندین ماه هست که یه کتاب رو هم شروع نکردم؟ البته خودم رو توجیه میکنم که من اتلاف وقت ندارم و دارم کار علمی میکنم و اون تایم هایی رو هم که حوصله کار علمی ندارم، به یادگیری زبان می پردازم. اما باید بگم که این ماجرای خیلی از ما و اعضای خانوادمون هست. در خانواده یکی از آشنایان، دو تا دختر دارن که لیسانس شون رو گرفتن و شغلی پیدا نکردن (البته چندان هم جویای کار نیستن) و خونه نشین هستن و البته یک یا دو روز در هفته رو میرن کلاس های هنری. مابقی هفته، اینا بصورت شبانه روزی در حال دیدن فیلم هستن! باز هم اگر از فیلم برای یادگیری زبان استفاده می کردن خوب بود، اما صرفا فیلم رو میبینن (با زیرنویس فارسی). واقعیتش با دیدن اونا دلم سوخت برای وقتی که هدر میدن، اینکه یه جوان 23-24 ساله اینجوری وقتش رو تلف کنه، واقعا دردناک هست. یه بار همین ماجرای مارک رو براشون تعریف کردم تا شاید کتابخوانی هم گوشه ذهنشون جای بگیره، اما فکر نکنم که منظورم رو گرفته باشن.

خلاصه این پست رو نوشتم برای اینکه امروز دوباره دیدم مارک یه کتاب دیگه رو معرفی کرده که میخواد بخونه. کاش هممون برای سوال زیر یه جواب قانع کننده داشته باشیم:

من مشغله ام بیشتره یا مارک؟

نظرات 2 + ارسال نظر
اکبر دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 11:19

8 ماهه درگیره یک پروپوزال با استادم کلنجار می رم خداییش آدم می مونه به این اساتید چاهنما چی بگه این جوری پیش بره دیگه فکر کنم ده سالی مهمون دوران دکترا هستم.
استادم جمعا 15 ساعت دانشگاه حضور نداره بعدش انتظار داره من دانشجو 50 ساعت دانشگاه باشم. همش زور می گه موضوع رو میگه باید فیلدی که من می گم انتخاب کنم اونم ایده شو خودت باید پیدا کنی به من ربطی نداره فیلدشم افتضاحه از سال 1948 دارن روش کار می کنن

می تونم باهاتون همذات پنداری کنم چون این مراحل (کلنجار رفتن با استاد راهنما) رو هم خودم داشتم. نکته ای که هست، حرص نخورید، فکر کنم تا به حال ذائقه استادتون دستتون اومده باشه. موضوعی رو که بهش علاقمند هستین رو با چاشنی ای که ذائقه استادتون می پسنده، بهش بگید. انشاالله که درست میشه.

. یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 08:07

سلام
یادت رفت تو یه دهه شصتی هستی و پر از مشغله .
مطمئنم مارک دهه شصتی نیست
مهم اینه که اونا از زندگیشون اذت میبرن و مهتر اینکه رضایت دارن
و خیلی ها با این همه فعالیت هنوز دنبال گمشده میگردن.
دختر دچار درد فهمیدن شدیییییییی. مواظب خودت باش. درد سختی داری درمونشم که دیگه...........

سلام
آره واقعا؛ خوش به حال مارک که دهه شصتی نیست و هزار جور مشغله بیخود ذهنش رو درگیر نمیکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد