مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

نگرانی رو بزارید کنار

نمیدونم اون پیامی که میگه برای رسیدن به چیزی باید نگرانی بدست آوردن و از دست دادنش رو از بین ببرید دیدید یا نه؟

تو اون پیام میگه اگر چیزی رو میخواید برای بدست آوردنش نگرانی و تشویش نداشته باشید؛ این نگرانی و تشویش موجب ساطع شدن انرژی منفی میشه و اون هدف رو دورتر میکنه. واقعیتش من این اتفاق برای من سر خیلی از موضوعات افتاده و الان هم یه بار دیگه تکرار شد.

دوستان قدیمی یادشون هست که قبل از رفتن به آمریکا من یه جایی برای درخواست استخدام رفته بودم و یه ارائه ای هم داشتم. اونا بهم گفتن وقتی از آمریکا برگشتی، حتما بیا تا ببینیم اوضاع از چه قرار هست. حقیقتش وقتی برگشتم دوست نداشتم برم اونجا و علیرغم اصرار مامان و بابام از جام تکون نخوردم!! (الانش هم دوست ندارم که برم اونجا برای استخدامی)

حالا امروز منشی اونجا بهم زنگ زده که آقای دکتر ... خواستن ببینن اوضاع شما در چه حال هست؟ برگشتید؟ کی میاید اینجا  و از این حرفا. خیلی متحیر شدم و حرف خاصی رد و بدل نشد و خداحافظی کردیم. 5 دقیقه بعد یه شماره موبایل ناشناس بود و خودش رو همون آقای دکتر معرفی کرد. ازم در مورد وضعیت کاریم پرسید و من هم بهش گفتم که هنوز دفاع نکردم و از این حرفا. بهم گفت بیا اینجا ما یه ظرفیت برای پذیرش داریم. گفتم هنوز وضعیت مقاله ها و دفاعم معلوم نیست اما در نهایت ازش در مورد موسسه های تحقیقاتی مشهد پرسیدم و گفتم شما جایی رو میشناسید که من بتونم باهاشون بصورت پاره وقت همکاری داشته باشم. اینجوری رو بیشتر ترجیح میدم. هم پاره وقت هم پژوهشی. قرار شد که رزومه ام رو براش ایمیل کنم و اون هم به چند نفر ارسال کنه ببینه تو گروه هاشون کسی رو با توانایی های من لازم دارن یا نه. نمیدونم قراره آینده چی بشه، اما این رو به فال نیک میگیرم....

راستی از امروز عصر دوباره میرم کلاس زبان!! سه روز در هفته!

پ.ن. این یکی دو روز گذشته یه کاری کردم که مطمئنا خدا از من ناراحته؛ اما نمیدونم چرا بدی رو با خوبی بهم جواب داده؟! خداجون پشیمونم، من رو ببخش.

بعدانوشت. کلاس زبان امروز بد نبود؛ تعدادمون فعلا 5 نفر هست. البته امروز 3 نفر بیشتر نبودیم. معلم زبان مون آقا است. راستش خیلی ازش خوشم نیامد؛ البته برای من خیلی کم پیش میاد که جلسه اول از یکی خوشم بیاد!! یکی دو جلسه بگذره، همه چیز عادی میشه. فکر کنم ترم قبل هم چنین مشکلی رو داشتم! کلاس زبان های تهران هم این مسئله وجود داشت! از الان اومدم جلسات رو شمردم ببینم که آخرین جلسه کی میشه؛ فکر میکنم آخرین جلسه مون 17 بهمن باشه!

نظرات 3 + ارسال نظر
AM جمعه 11 دی 1394 ساعت 19:27

سلام. فکر کردم شاید خوب باشه یه نکته ی را اشاره کنم. یکی از دوستهای قدیمی من (همکار بودیم سابقا) که مدرک دکترای مهندسی سازه ش را سال 92 گرفت بهم اکیدا توصیه کرد که حتما همین امسال حتی یکی از از دانشگاه آزادهای بزرگ (ترجیحا تهران) بورسیه بشم. ایشون نقره المپیاد ریاضی و شیمی کشور را داره و 13 ساله عضو بنیاد نخبگان هست و رزومه پژوهشی خوبی به نسبت گرایش خودش داره و الان دوساله تقریبا هیچ دانشگاهی دولتی حتی شهرستان جذب هیات علمی نمیشه. این وضعیت داره من و خیلی از بچه ها رو میترسونه. همونطور که خودتون میدونید خیلی از دانشگاههای دولتی شهرستان از دوسه تا دانشگاه آزاد بزرگ تهران ضعیف تر هستند. به نظرم برای جذب با توجه به خاص وکم بودن رشته تون برای دانشگاه آزاد اقدام کنید. (سایتشون باز شده ظاهرا) پروسه ش یکساله هست و شما فقط تعهد 2 روز بعد از فارغ التحصیلی برای کار را دارید. (برخلاف دولتی که ماهی 160 ساعت یعنی 4 روز تعهد دارن) درضمن وقتی جنگ و دعوای اساتید گرانقدر خودمون را می بینم ترجیح میدم اصلا توی این محیط وارد نشوم. درسته سطح دانشجوی دانشگاه دولتی بالاتره ولی اینکه فقط 4 یا 5 دانشگاه اول کشور اختلاف سطح دانشجوهاشون با بقیه بیشتره و ما که سهمیه طیف فکری خاصی نیستیم و امکان ورود به حریم محدود اعضای هیات علمی وزین! این دانشگاهها را نداریم پس فکر میکنم سنگین تره سراغش نرویم. گروه تخصصی ارشد و دکتری سه تا از این 5 تا دانشگاه برتر در رشته ما 15 ساله دارن با 2تا استاد که مدارک دکتری غیرمرتبط دارن دانشجو میگیره. (عمدتا سازه یا آب) باورتون میشه چندتاشون هند درس خوندن. خب اگه میخواستم کسی را جذب کنن 15 سال وقت داشتن!

سلام دوست خوبم
من در طی این سال هایی که تدریس داشته ام، روز به روز از این موضوع دلزده تر شده ام. ترجیح میدم حداکثر یک روز در هفته تدریس داشته باشم صرفا برای تنوع.
بنابراین بیشتر دنبال کار در پژوهشگاه ها هستم و مهمتر از همه اینکه ترجیح میدم تا زمانی که مدرکم رو نگرفتم و تکلیفم با خودم روشن نیست، جایی تعهد ندم.
ممنونم از اینکه در مورد این موضوع نوشتید.

زهرا سه‌شنبه 8 دی 1394 ساعت 09:29

ایشالا که درمورد استخدام و کار هرچی خیره برات پیش بیاد ولی بنظرم فرصت کاری رو سریع از دست نده.برات ارزوی موفقیت میکنم عزیزم.بوس

من الان دنبال استخدام نیستم؛ واقعا میخوام آزاد باشم و بعد از گرفتن مدرکم تصمیم بگیرم که میخوام چکار کنم. میخوام اینجا بمونم یا برم جای دیگه.

دکترانوشت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 23:54 http://phdnevesht1392.blogsky.com/

خیلی خوشحال شدم، عزیزم

خلاصه از وبلاگ یک نفر دکتری هم خبر خوب شنیدیم

برات خیلی خوشحال شدم- عیدیتو گرفتی دیگه

ممنونم
البته خبر خیلی خاصی هم نیست؛ باید دید که آینده چطور میشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد