مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

روزنوشته های یک دانشجوی PhD

فخرفروشی

امشب که از کلاس زبان بر میگشتم، در راه برگشت داشتم یه فایل انگلیسی رو با موبایلم گوش میکردم البته نه با هدست بلکه موبایل رو کنار گوشم گرفته بودم و از پیاده رو حرکت میکردم تا به پایانه اتوبوسرانی رسیدم. یه اتوبوس اونجا بود و من در حالی که هنوز فایل انگلیسی در حال پخش بود وارد اتوبوس شدم و تا بخوام کارت بلیتم رو بزنم چند لحظه ای طول کشید و دخترخانمی همسن و سال خودم که پشت سرم بود، متوجه صدای موبایل شد. هر دو مون تو یک ردیف اما راست و چپ اتوبوس نشستیم و از اونجایی که معمولا اتوبوس اون موقع نسبتا خلوت هست، من کوله پشتیم رو بخاطر همراه داشتن لپ تاپ سنگین بود، روی صندلی کنارم گذاشتم. وقتی نشستیم، اون دخترخانم رو کرد به من و گفت که فایل زبان گوش میکردی؟ (تا اون وقت صدای موبایل رو قطع کرده بودم)

گفتم: آره

گفت: من مرکز زبان فلان میرم. بهترین موسسه است تو مشهد!

گفتم: چه خوب! و پرسیدم آیا اونجا هم لهجه American تدریس میکنن؟

گفت: آره؛ لهجه بریتیش که دیگه کسی دنبالش نمیره؛ کلا به درد نمیخوره (!!) و لهجه بریتیش مثل لهجه مشهدی می مونه و لهجه آمریکن مثل تهرانی!

با این حرفش خندم گرفت و گفتم racist نباشید؛ لهجه بریتیش در خیلی از کشورها هست؛ در کانادا، استرالیا و انگلیس بریتیش صحبت میکنن.

گفت: کدوم کلاس زبان میری؟ چه سطحی هستی؟

بهش جواب دادم و گفت: من سطح فلان هستم؛ دو ترم دیگه به انتهاش میرسم که برم امتحان X بدم؛ مدرک امتحان X رو هر جای دنیا که بری کلاس های زبان قبول دارن و دیگه لازم نیست تعیین سطح بدی. مرکز زبان X بهترین موسسه است، خیلی عالیه!

و بعد در حالی که به صندلی خالی کنارش اشاره میکرد، گفت: بیا اینجا بشین.

واقعیتش حال و حوصله حرف زدن با کسی رو که نسبت به یه موضوع تعصب ویژه داره و در موردش اغراق میکنه و مهم تر از همه مابقی رو انکار میکنه، نداشتم. سنگینی کوله پشتیم رو بهانه کردم و گفتم: کوله پشتیم سنگینه و ترجیح میدم که روی صندلی بزارمش تا اینکه بخوام در طول مدت راه تو بغلم بگیرمش. (البته ایستگاه دوم چند نفر دیگه سوار شدن و من کوله پشتیم رو تو بغلم گرفتم تا یه نفر بتونه روی صندلی کنار من بشینه)


اما نتیجه گیری

به نظر من اینکه کاری رو که خودمون انجام میدیم در بالاترین سطح بدونیم و بقیه رو انکار کنیم، کار صحیحی نیست مخصوصا در مورد موضوعی که در موردش اطلاع کافی نداریم. اگر من در مورد X میدونم و در مورد Y هیچی نمیدونم، حق ندارم بگم که X بهترین است و Y به درد نمیخوره! حتی اگر در مورد Y هم کمی اطلاعات داشته باشم، به اون شکل تعریف و تمجید کردن و در واقع اغراق کردن هم اصلا کار پسندیده ای نیست، میشه خیلی راحت تر و خودمونی تر بود و فخرفروشی نکرد.


پ. ن 1. این موضوع رو اینجا گفتم چون چند روز قبل هم مامانم با خالم چنین بحثی رو داشتن و حس کردم موضوع خوبی برای نوشتن هست.

پ. ن 2. کلی تکلیف و تمرین و رایتینگ و کوئیز برای کلاس زبان های شروع هفته آینده دارم. طبق معمول کارهای خودم هم باقی مونده؛ از اون پروژه مشترک با دکتر ش و Ian هم کلا خبری نیست! دیشب به دکتر ش ایمیل زدم و ازش در مورد اون پرسیدم تا ببینم تا کی مهلتش رو تمدید کرده که هنوز جوابی بهم نداده. فقط امیدوارم که از انجامش منصرف نشده باشه، یعنی ددلاین رو از دست نداده باشیم!

درخواست کمک برای جستجوی دو کتاب

معلم کلاس زبان مکالمه دو تا کتاب رو برای تقویت مکالمه و بالا بردن سطح زبان معرفی کرده؛ دو روزی هست که تو اینترنت دنبال این دو تا میگردم اما هنوز نتونستم هیچکدومش رو پیدا کنم. اگر بتونید در این زمینه کمک کنید، ممنون میشم. مطمئنا این کتاب ها برای خودتون هم مفید خواهد بود.

اولین کتاب عنوانش هست Longman Essential Activator که تا جایی که من کتابش رو دست معلم دیدم، کتاب بسیار قطوری هست اما خیلی خیلی مفید. بخشی از صفحات کتاب معلم مون کپی کرد و بهمون داد. این کتاب برای افزایش دامنه لغات و نیز کمک به کاربرد اونا در مکالمه مفید هست.

کتاب دوم، کتابی هست با عنوان Skills for the TOEFL iBT test: speaking and listening؛ این کتاب اگر چه استفاده مستقیمش برای آزمون تافل هست، میگفت بخش Speaking اون ساختارهای صحبت کردن رو بیان کرده و در کل کتاب مفیدی هست. البته گویا این کتاب نسخه ای هم برای Reading و writing تافل داره که بخش writing اش رو میگفت اون هم برای درست نوشتن خوب هست.

اگر احیانا سایتی میشناسید که این کتاب ها رو میشه ازش دانلود کرد، ممنون میشم بهم اطلاع بدید.

شروع ترم زبان

امروز کلاس زبان جدید رو شروع کردم؛ البته دو تا دوره متفاوت رو همزمان با هم شروع کردم چون کلاس هاش دقیقا پشت سر هم هستن و از اونجایی که راه این موسسه دور هست، به این نتیجه رسیدم که حالا که دارم میرم، دو تا کلاس پشت سر هم برم. هنوز 4 جلسه از کلاس قبلی از ماه اسفند هم مونده که دو هفته ای انشاالله تموم میشه. اینجوری که برای خودم کار درست کردم، تا آخر اردیبهشت یه فشار مضاعف رو باید تحمل کنم اما از اونجایی که با علاقه شخصی بوده فکر کنم بتونم از عهده اش بر بیام. یکی از کلاس هایی که نوشتم کلاس ترمیک معمولی هست و دیگری مکالمه پیشرفته؛ سه روز در هفته،عصر  روزهای فرد. امروز جلسه اول هر دو کلاس تشکیل شد، از استادها راضی بودم و حس خوبی نسبت بهشون داشتم. برنامه شون رو برای ترم تشریح کردن که نسبتا برنامه سنگینی هست ولی فکر کنم در کنار کار و پروژه خودم و پروژه دکتر ش بتونم از پسِشون بربیام.

دورهمی

از زمانی که سال نو شروع شده به جرأت میتونم بگم که نیمساعت متوالی تلویزیون نگاه نکرده ام حتی برنامه های خندوانه و دورهمی رو. با این حال اخبار مربوط به این برنامه ها رو از سایت های خبری گاهی میخونم و کلیپ های کوتاه این برنامه ها رو میبینم. دو سه روزی بود که خبر مربوط به تذکر صدا و سیما به دورهمی منتشر شده بود و من هم کنجکاو بودم که مگر اینها چکار کرده اند که صدا و سیما بهشون تذکر داده. از برادرم که پرسیدم در مورد زدن موی سر نیما فلاح گفت. این موضوع من رو کنجکاوتر کرد تا ویدئوی مربوط به اون برنامه رو بدست بیارم.

دیشب موقع خواب اون بخش پرسش و پاسخ مهران مدیری رو با سحر ولدبیگی و نیما فلاح دیدم. راستش وقتی که مهران مدیری اقدام به زدن موی سر نیما فلاح کرد، خیلی ناراحت کننده بود. از اون طرف سحر هم بال بال میزد تا نزاره موی همسرش رو بزنن و حتی موقع سوال و جواب ها به صراحت گفت که من موهای نیما رو دوست دارم! موقعی که مهران مدیری داشت موهای نیما رو می زد، دوربین رفت روی تماشاگران و عده زیادی داشتن می خندیدن. من که نفهمیدم کجای این صحنه خنده دار بود؟ آرام و مطیع بودن نیما یا بال بال زدن سحر که وقتی مهران مدیری جلوی سر نیما رو زد، دستش رو گذاشت روی سر نیما و با حالتی مایوسانه گفت نیما واقعا موهات رو زد. واقعا این کار مهران مدیری رو دوست نداشتم.

تنظیم برنامه

یه وقت هایی که تنوع کارهام بالا میره بدجوری قاطی میکنم؛ یعنی نمیدونم از کجا و از کدوم شروع کنم و روی هر کدوم چقدر وقت بزارم تا بتونم همشون رو در صورت داشتن ددلاین سر وقت تموم کنم. این وسط باید حداقل یه هفته هم برم تهران و از طرفی میخوام به نمایشگاه کتاب تهران هم برسم. همچنین تا جایی که امکان داره، کلاس زبان هم غیبت نکنم. ددلاین یکی از پروژه ها هم حوالی 10 اردیبهشت هست و از طرف دیگه از هفته آینده پروژه دکتر ش و Ian هم به نظرم مجددا شروع میشه که بدجوری من رو درگیر خودش میکنه. تازه جدای از اون، پروژه نیمه تمام اون مدت فرصت مطالعاتی هم شروع شده و باید روی اون هم وقت بزارم. خلاصه امروز صبح همه اینا رو با خودم مرور کردم و حسابی قاطی کرده بودم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که اول یه تقویم 95 بزارم جلوم، بعد ددلاین ها و برنامه هام رو بنویسم تا بتونم تاریخ ها رو با هم هماهنگ کنم. خروجی این کار بسیار عالی بود برام چون فهمیدم اون پروژه ای که ددلاینش حوالی 10 اردیبهشت هست، مسلما باید حدود 10 روز زودتر تمام بشه یعنی اول اردیبهشت. پنجشنبه 16 اردیبهشت تعطیلی هست و از طرفی نمایشگاه کتاب تهران از 15 تا 26 اردیبهشت هست؛ پس میتونم سفر تهران رو در بازه زمانی 14 تا 21 اردیبهشت برنامه ریزی کنم بگونه ای که فقط یه جلسه کلاس زبان رو از دست بدم. بقیه پروژه ها رو هم باید لابلای همین برنامه انجام بدم و فعلا زمان خاصی براشون نیست. خلاصه این نوشتن روی کاغذ بهم نشون داد موقعیتم بر خلاف تصور خودم، خیلی هم پیچیده نیست.

زمانی که تعدد و تنوع کارهاتون زیاد هست، نوشتن اونا روی کاغذ بهتون توصیه میکنم. اونا رو بنویسید و اگر محدودیت زمانی در مورد هر کدوم شون هست رو هم جلوشون بنویسید و بعد بر اساس محدودیت های زمانی مرتب شون کنید. نوشتن کارها روی کاغذ علاوه بر اینکه به نظم خودتون کمک میکنه، موجب آرامش هم میشه چون با چشم خودتون وضعیت رو می بینید و تو ذهنتون فکر و خیال اضافی نمیکنید. اگر عادت ندارید این کار رو انجام بدید، یه بار این کار رو امتحان کنید، مطمئنم که نتیجه مثبتش رو حس خواهید کرد.